نیلوفرمرداب

گل نیلوفر در مرداب می روید تا همه بدانند که در سختی ها باید زیباترین ها را بیافرینند...

نیلوفرمرداب

گل نیلوفر در مرداب می روید تا همه بدانند که در سختی ها باید زیباترین ها را بیافرینند...

جزیره!!

آسمون گرفته ست...هوا یه جوری سنگینه...احساس میکنم نمی تونم نفس بکشم...دستم رو میزارم رو گلوم...قلنبه شده...الان پشت پنجره ایستادم...داره ارون میاد...کوچه خیس شده...میبینی؟؟!!

چقدر دلم می خواد رعد و برق بشه...بهت گفتم چقدر رعد و برق رو دوست دارم؟؟...بعضی روزا اینجوری میشم...نمی تونم نفس بکشم...انگار یه هلو رو درسته قورت دادم و گیر کرده تو گلوم...حتما تاثیر حال و هوای ابریه...از وقتی که بارون شروع شده اینطوریه...این خیالت هم که ولم نمی کنه!!!...خیلی بدجنسه...با هوا هماهنگ کرده که اشک منو دربیاره...ولی تو همین خیال باش!!...من تو رو فراموش کردم!!...حتی دیگه بهت فکر هم نمی کنم...چیه؟؟...چرا داری اینجوری نیگام میکنی؟؟...نکنه فکر کردی دارم دروغ میگم؟؟...آخه من که بهت نیگاهم نکردم که بگی از نگاهم خوندی؟!...تازه تو که هیچ وقت معنی نگاهم رو نفهمیدی!..حتی معنی بعضی وقتا سکوت کردنم رو هم نفهمیدی...یادته؟!!!...اون وقتا که میگفتی دوستت دارم...من میگفتم نه! باور نمی کنم...برای این بود که عصبانی میشدی و دوباره میگفتی دوستم داری و سه باره و...صدباره!!!و من غرق لذت میشدم. عاشق همین تلاشت برای متقاعد کردنم بودم...اون وقت توی دلم میگفتم من هزار بار دوستت دارم...

نه! نگو که تو اینو نمیشنیدی و برای همین بود که میگفتی که من بی احساسم و عشق حالیم نیست و هزار تا حرف دیگه...

خب! دیگه مهم نیست...حالا دیگه فراموشت کردم...دیگه دلم نمی خواد از نگاهم چیزی رو بخونی یا سکوتم رو تعبیر کنی...الان حتی اگه بخوای میتونم تو چشمات نیگاه کنم و بگم که فراموشت کردم...فکر نکن به خاطر دوریت هست که الان حالم خوب نیست...مطمئن باش به خاطر هوای ابریه!!...

نمی تونم نفس بکشم...راه گلوم بسته ست...دستم رو میزارم روی گلوم...

چند تا گنجشک روی سیم برق نشسته...میبینی؟...می خوام اونا رو بشمرم..یک، دو ،سه...اه...نمیتونم...از پشت اشک نمیشه شمرد. نمیدونم واقعا دو، سه تا گنجشک روی سیم هست یا من از پشت اشک اونو چند تا میبینم!...

چرا داری میخندی؟!...نکنه برای اینکه بالاخره موفق شدی اشکم رو دربیاری؟...

من که گفتم مال هوای ابریه!...چند بار بگم:<<من فراموشت کردم...فراموشت کردم...میشنوی؟ فراموووووووووووووووووووووش...>>

بالاخره خیالت دست از سرم برداشت...انگار باورش شد که فراموشت کردم و رفت. با آستین لباسم اشکامو پاک میکنم. از بچگی عادت دارم با آستینم اشکامو پاک کنم.

شیشه پنجره رو بخار گرفته...با انگشتم روی شیشه یه قلب میکشم و اسم تو رو توش مینویسم...   

                                        

من همون جزیره بودم                                             

          خاکی و صمیمی و گرم                                       

                  واسه عشقبازیه موجا

                         قامتم یه بستر نرم

یه عزیز دردونه بودم               

         پیش چشم خیس موجا

                یه نگین سبز خالص

                       روی انگشتر دریا

تا که یک روز تو رسیدی

         توی قلبم پا گذاشتی

               غصه های عاشقی رو

                     تو وجودم جا گذاشتی

زیر رگبار نگاهت

        دلم انگار زیر و رو شد

              برای داشتنه عشقت

                   همه جونم آرزو شد

تا نفس کشیدی انگار

       نفسم برید تو سینه

             ابر و باد و دریا گفتن

                 حس عاشقی همینه

اومدی تو سرنوشتم

        بی بهونه پا گذاشتی

              اما تا قایقی اومد

                   از من و دلم گذشتی

رفتی با قایق عشقت

       سوی روشنیه فردا

           من و دل اما نشستیم

                چشم به راهت لب دریا

دیگه رو خاک وجودم

       نه گلی هست نه درختی

               لحظه های بی تو بودن

                      میگذره اما به سختی

دل تنها و غریبم

      داره این گوشه میمیره

            ولی حتی وقت مردن

                      باز سراغتو میگیره

میرسه روزی که دیگه

      قعر دریا میشه خونم

           اما تو دریای عشقت

                باز یه گوشه ای میمونم

نظرات 32 + ارسال نظر
شاذه سه‌شنبه 5 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 10:23 ق.ظ

اولللللللللللل!!!!
سلام نیلوفر جان.
یه اشتباه محض ما می کنیم که ابراز نمی کنیم و دوس داریم بهمون ابراز بشه. خیلی بده خیلی خیلی بده. هرچند لذت دوستت دارم بدون اینکه بگیم خیلیه ولی مسلماً نمی تونه دائمی باشه... غیر ممکنه. مگه طرف یه عاشق فدائی دیوونه باشه!!!

تبریکککککککککککککک!!!
سلام عزیزم
میدونی شاذه جونم...
حتی اگه بگیم فایده نداره...
اون کسی که نخواد بشنوه نمیشنوه...
حتی اگه بگی...خیلی سخته گفتن و توجه نشدن به گفتت...سختتر از نگفتن!!!!!!!!!!

انار بانو سه‌شنبه 5 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 10:50 ق.ظ

دوووووووووووووووووووووووم:دی

آفرینننننننننننننننننننننننن:))

انار بانو سه‌شنبه 5 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 10:51 ق.ظ

فکر نکن به خاطر دوریت هست که الان حالم خوب نیست...مطمئن باش به خاطر هوای ابریه!!...

به این جمله مطمئنی نیلو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نه والا...مطمئن نیستم....این مال چند ماه پیش بود :))))))))))))))

شاذه سه‌شنبه 5 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 11:50 ق.ظ

نیلوفر جونم اگه دوستت داشته باشه که خوب میشنوه و اگه نداشته باشه عشق یه سره باعث دردسره...
نگو می خندم به عشقت. این نیست. فقط زندگی واقعی خیلی بی رحمتر از این حرفاس. مثل تو قصه های من نیست. آدما هزار تا مشکل دارن. مشکلی هم نباشه به قول خودت الکی ممکنه دلشون بگیره و همون موقع ممکنه تو توقع ابراز عشق داشته باشی، اون حوصلشو نداره، تو دلخور میشی، اون بدخلق میشه، این سیکل معیوب ادامه پیدا می کنه....

باعث دردسره...میدونم...وای چجوری میشه از دل بره...اصن اسمش عشقه؟؟!!!
میدونم....ولی همیشه اینطوره...پس کی جای گفتنه دوست دارمه؟...با این زندگیا اگه بخوای حساب کنی همش حوصله نداری...یعنی حوصله ای نمیمونه...
پس تکلیف توقعی که همه دارن از اونی که دوسش دارن چی میشه؟؟؟؟
ای بابا...اصن به قول شهرام کاشانی عشق به من نیومده ، به من که دیوونه میشم :)))))))))

[ بدون نام ] سه‌شنبه 5 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 11:52 ق.ظ

تو هم که حوصله نداری سر به سرت بگذارم باشه یه وقت دیگه.بهر حال من خودمو معرفی نمیکنم تو هم که منو میشناسی!!!!
دوست نداشتی تایید نکن.آدیوس

خوب ...حوصلم میاد...اشکال نداره...بگرد تا بگردیم جناب ....خان :))))))))
میشناسم :))
تایید میکنم...پشیمون شدم از تاییدنکردن :))

آقا موشه سه‌شنبه 5 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 02:45 ب.ظ

اشکمو در آوردی دختر خیلی وقته دلم گرفتس دیگه حتی نمیخوام دنبال چراها بگردم آره واسم هیچی دیگه مهم نیست میخوام آزاد باشم نه در بند کسی میخوام مال خودم باشم
ایول با شعرت کلی حال کردم یکی از قشنگترین آهنگای سیاوشه گاهی وقتا با بچه ها با هم میخونیمش عالیه

منم دلم می خواد مال خودم باشم...فقط...دلم می خواد دلبستگیهای بی دلیلم از بین بره...دارم سعی میکنم از بین ببرمش...
این آهنگ فوق العاده ست...تو آهنگای سیاوش تکه

نوشی سه‌شنبه 5 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 04:28 ب.ظ

اشکمو درآوردی :((
بابا بخدا فراموشش کرده بودم....

سلام عزیزم...
متاسفم که اشکت در اومد...تو الان موشی رو داری که دوست داره نه؟؟؟؟؟؟؟

بنفشه سه‌شنبه 5 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 05:38 ب.ظ http://ravieghese.mihanblog.com

سلام
خوبی نیلو جونم؟
ابجی گلم قشنگم غصه نخور !!!!!!! :(

میدونم و میتونم حست کنم
خودمم همه این روزا رو تجربه کردم و الان هم تجربه میکنم

هوای ابریم که حکایتش اینه:
از تو به یک اشاره از من به سر دویدن


هیچ چیز فراموش نمیشه اما کمرنگ میشه
یعنی باید بشه در غیر این صورت چیزی ازمون نمیمونه

خواهش میکنم غصه نخور اما گریه کن
هیچی دوس داری گریه کن

گریه کنی دلت خالی میشه
حتی برای یه روز
حتی برای یه دقیقه
حتی برای یه لحظه

فکر نکن که چون کسی رو دوس داری نمیتونی نفس بکشی
به این فکر کن که به خاطر کسایی که دوست دارن :

باید و باید و باید نفس بکشی



گریه کن گریه قشنگه
گریه سهم دل تنگه


دوست دارم
دوست دارن
دوست داریم
پس به خاطر ما بغضت رو رها کن تا بتونی نفس بکشی

سلام
مرسی آبجی جونم...خوبم..تو خوبی؟
چشم...

خب انگار یه کم سوتفاهم شده...
این متن مطمئنن از دهن یه دختره عاشقه...ولی اون دختر من نیستم...من اینو نوشتم چون این چیزا رو زیاد دیدم...حرف دل خیلی از دخترا!!!

هوای ابری دلگیر نیست...اما دلت میخواد وقتی بارون میاد بری زیرش تا بارون اشکاتو بشوره و ببره تا دلت آروم شه !!

اگه کمرنگ نشه که به قول خودت ازمون چیزی نمیمونه!

گریه میکنم...وقتی دلم گرفته...

کسی رو دوست داشتن نفسو بند نمیاره...وقتی نفست بند میاد که عشقت یه طرفه باشه...یا وقتی ازش دوری...

منم دوست دارم
دوسشون دارم
دوستون دارم
بغض من رها شده...اینجا...بهترین کسایی که دلداریم دادن شماها بودین...اینجا برام خیلی باارزشه....چون شماها رو اینجا به دست آوردم...
مرسی آبجی جونم

مرجان سه‌شنبه 5 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 06:22 ب.ظ

منم
روی زمین تنها ترین خاک خدا
همه تنم در حسرته یه جای پا
جزیره ام
جزیره ای که همیشه تو غربتم
تنها نذار ای رهگذر
من تشنه محبتم

منم
تنها ترین جزیره روی زمین
تو میدونی درد منو غربت نشین
جزیره ای وابسته ام شده بن بست دنیای من
ای رهگذر از بی کسی شده مسموم هوای من

تو ندیدی چه غریبه جزیره
یه خاکه توی آب اسیره
همیشه تو هراسه مرگه
که روزی زیر آب نمیره

سلام نیلو جونم
فکر نکنی اون شعره بالا رو به خاطره حاله امروزت نوشتم نه !
اونو نوشتم که بگم منو تو مثله جزیره نیستیم . و اینکه بازم نباشیم دسته خودمونه . منو تو آدمیم جزیره نیستیم ، فقط جزیره است که همیشه تنهاست . منو تو اگه بخواییم میتونیم تنها نباشیم اونم با یه دوست . اسمه این پستت قشنگ نبود غمگین بود و خودتو هم به جزیره تشبیه نکن .

...
سلام مرجانی..
خب اینجا تقریبا تنهایی معنی نداره...
جزیره نماد یه خاک همیشه تنهاست...
گاهی وقتا که آدم خیلی غمگینه و احساس میکنه که هیچ کس درکش نمیکنه احساس میکنه عین جزیره تنهاس...
کساییم هستن که تو دارن و همیشه تنهان پس این تشبیهو درست میدونن...
اما من...من تنها نیستم...چون شما رو دارم...خانواده ام ...و با دنیا عوضتون نمیکنم

شهرزاد سه‌شنبه 5 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 07:20 ب.ظ

سلام عزیرممممممممممممممممم:
ای بابا دختر دل ما که گرفته بود حالا بیشتر گرفت اشکمونم که در اوردیییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نمیدونم که چی بگم فقط اینو بدون اگه نمیتونم برات کاری بکنم لااقل میتونم یه شنونده باشم یا ننننننننههههههههههههههه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دوست دارم
گریههههههههههه.

سلام قربونت برممممممممممممممممم
تو چرا دلت گرفته؟...حیف اشکات نیست که میزاری با پست در پیتیه دختر عمه درآد؟...
عزیزم...تو همیشه شنونده ای و من همیشه همه چیزو بهت گفتم...غیر اینه؟؟!!...این پست یه سوتفاهم به وجود آورده انگار!!!
منم دوست دارم..
بوسسسسسسسسسس

یوسف سه‌شنبه 5 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 07:50 ب.ظ http://littlestar.persianblog.com

سلام نیلوفر جانم :)
من اشکای تورو نبینم عزیزم... :(
ای نیلو جان همه غمگینیم..کیه که بیاد از دوشمون برداره!!

فضای قشنگی رو ترسیم کردی..تنها اما عاشق!..منم که قبلا بهت گفته بودم عاشق این نوع هوا هستم!! :)

اون که رفته دیگه رفته!!..حتما لیاقت عشق پاک تورو نداشته!..اشک بریز..اما برای غصه ها و دلتنگی های خودت..تا خالی شی..تا سبک بشی..نه برای اونی که تورو نفهمید و فراموشت کرد!..لبخند بزن برای اونایی که هستن و دوستت دارن!!..به اونایی که دوست داری بگو دوستت دارم تا دلگیری این هوای ابری برات قشنگ بشه..........

سلام یوسف جانم :)
مرسی عزیزم...اشکه دیگه...میاد یهو...زیاد حرف گوش کن نیست..

منم عاشق این هوا هستم...شک نکن! :)

عزیزم...این متن حرف دل یه دختر عاشقه...مث این دختر شاید هزاران نفر وجود داشته باشن...شاید خیلی دخترای دیگه هم راه نفسشون بسته شده...این متن از زبون یه آدم خاص نیست...یه چیزه کلیه...یه بغض که تو دل خیلی از دخترا هست...هر وقت غصه دارم و دلتنگم اشک میریزم تا خالی شم...برای اونایی که دوسشون دارم و دوسم دارن لبخند میزنم...و میگم...همیشه میگم که دوسشون دارم...

مرسی یوسف عزیزم...حرفات همیشه آرامش بخشه...همیشه :)

mehdi سه‌شنبه 5 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 08:00 ب.ظ http://www.m-and-j.blogfa.com

سلام
حال شما
ما که وقت نداریم بخوابیم
اومدم شکایت
از دست شما خانوما
کارمو عوض کردم اومدم شهر خودمون زنجان کیف وکفش زدم
پدرم در اومده از دست شما خانوما
اگه راه حلی داره بهم بگین
قربان شما

سلام...
شما خوبی؟...
چرا؟..
ای بابا چرا؟...مگه چیکار کردیم ما خانما؟
بده هی همجنسام میان ازت خرید میکنن؟...اصن بهشون میگم دیگه نیان سراغت تا کار و کاسبیت بخوابه :)))))))
اینم راه حل دیگه...گفتم که...حالا یه سر میام زنجان سفارشات لازمو میکنم به همجنسام :)
بای...

حیتا چهارشنبه 6 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 12:13 ق.ظ

سلام نیلو جون!
اجازه میدی نیلو صدات کنم؟خیلی دوست دارم خوب؟!
من عمه حیتای نیمکت هستم.یادمه چند وقت پیش خواسته بودی با من بیشتر آشنا بشی.که من بخاطر امتحاناتم نتونستم بیام پیشت اما حالا در خدمتم.به نیمکت سربزن.منتظرتیم..

سلام عمه جونم...
حتما...خوشحال میشم..
میدونم...الانم می خوام بیشتر آشنا شیم...
خدمت از ماست عمه جونم...
حتما میام
قربانت

بنفشه چهارشنبه 6 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 02:54 ق.ظ http://banafshehh.persianblog.com

نیلو گلم.. نبینم اینطوری باشی ها!! دوست داشتن سخته...

سلام بنفشه جونم...چشم...قول میدم...
آره سخته...خیلی...

اقلیما چهارشنبه 6 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 03:43 ق.ظ http://yedokhtaremahtabi.blogfa.com

سلام
وایی خانمی نبینم اینقد گرفته باشی!! من از اون پستای خوب می خوام.
ولی با اولین جوابت به شاذه موافقم.
در کل موفق باشی.
بای تا های.
راستی اجازه ی لینک میدین؟

سلام عزیزم...
چشم...از اونا هم میزارم...
خوبه...لطف داری ...
ممنونم...
بای..
باعث افتخاره اقلیما جون...منم لینکت میکنم

تیده آ چهارشنبه 6 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 03:01 ب.ظ http://ghalb-yakhi.persianblog.com

سلام
شه کم پیدایی آپ میکنی خبر نمیدی
بیا اونورا
سیویدم بخونم
فعلا خدافیزی

سلام عزیزم...
منم آپ میکنم عادت به خبر دادن ندارم عزیزم...
چشم ...میام
باشه..خوب کردی...
بای بای

مرجان چهارشنبه 6 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 03:59 ب.ظ http://anemone.blogsky.com

نیلو جونکم پیشنهادت در مورده نیمکت مقبول افتاد ، حالا بشکنو بالا بنداز (نیشمولک)

جونم...
یووووووووووووووووهووووووووووووووووووو
هووووووووووووووووووووووووراااااااااااااااااااااااا

فاطمه چهارشنبه 6 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 05:11 ب.ظ

آآآآآآآآآآآآآآآآآآ

فاطمه شما رو شوشو خورده برین ازش بگیرین(گریه)
:|
تو کی آپ کردی!!

خسته میشی یه خفر بدی آپیدی من اینقد عقب نمونم
همش همه جا باید اعتراض کنم
پلاکارد بزنم
جیغ داد را بندازم
آآآآآآآآآآآآآآآاه
تففففففففففففف
نیششششششششششش

بوسسسسسسسسس برا نیلوام

من شوشو رو میکشم که فاطمه رو خورده :((((((((((((((((((((((((((

دیروز :))

بابا من اصن اهل خبر نیستم که...تو که استادی از این پینگر مینگرا بزار بفهمی خوب...

تف نکن خیس شدم :))))

بوسسسسسسسسسسس برا فاطمه ام

فاطمه پنج‌شنبه 7 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 12:17 ق.ظ

نیلووووووووووو

نه گوشیم کار میکنه
نه یاهو آن میشه
نه سرعت نتم درست و حسابیه
اینو دیدی یه اس ام اس بهم بزن
ببینم مشکل از گوشیه یا خط
گریهههههههههههههههههه

همه چیزمو قحطی زدههههه

گریههههههههههه

جانمممممممممممممم

خب؟
خب؟
ای بابا...پس الان تو عصر حجری نه؟

چشم حتما...الان که شاید خواب باشی...بیدار شدی به روی چشمم...

گریه نکن زار زار...میبرمت لاله زار :)))

ز یگولو پنج‌شنبه 7 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 01:39 ق.ظ

سلاممممممممممممممممم نیلو جان عزیزم...

خوبی؟/

ببخشید اینقد نگرانتون کرده بودم..یه اپ کوچولو کردم توضیح دادم..الانم خیلی وقتنم کمه فقط خواستم معذرت خواهی کنم و تشکر بابت همه بطفهایی که بهم داشتی..

راستی از طرف من به شهرزادم سلام برسون و ازش واقعا تشکر کنن از طرف من...
ممنونم واسه همه چیز..خوش بتاشی..فعلا...

سلامممممم...کجایی تو بابا؟

مرسی...تو خوبی؟

خواهش میکنم...میام ببینم...

حتما...

خواهش میکنم...بای...

فاطمه پنج‌شنبه 7 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 11:05 ق.ظ

نهههههههههه نیلوووووووووو

گریههههههههههههههه

گریههههههههههههههه

ای بابااااااااااااااااااااااااااا

گفتم که عصر حجری شدی...

بازم میفرستم... الان

مانی پنج‌شنبه 7 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 01:38 ب.ظ

ببین عزیزم مرسی که همه رو خونی و نظر دادی. من اول این نوشته ام گفتم بازم میگم و تو ادامه ماجرا هم توضیح میدم...
من نگفتم آقایون خوبند اما در مورد اخلاق زشت خانمها توضیح دادم . اگه پست های قبلی من رو بخونی متوجه میشی که من همیشه از خانمها طرفداری کردم و هیچ تعصبی نسبت به آقایون ندارم.!!
ولی خوب نسبت به خودم و توهینی که به خودم میشه تعصب دارم من تو هیز یودن و بی جنبه بود خیلی از آقایون شک ندارم اما اون موضوع مربوط به خود خانومهاست و هیچ ربطی به من نداره. و بدون که هر کی در مورد اشکالات اخلاقی اقایون بنویسه خیلی هم منو خوشحال کرده و من هم با کمال میل حرفهاشو دنبال میکنم. بهر حال من فردا قسمت ژنجمش رو مینویسم ممنون از خوندنت ....

سلام..
خواهش میکنم...
منم تعصبی ندارم...منم بدیای رفتار خانما رو میگم...هیچ تعصبیم ندارم...
به هر حال اینم گفتم ...تو ضعف اخلاق بعضی از خانما رو گفتی منم ضعف اخلاق بعضی از آقایونو...
حتما میام میخونم...
منم از بعضی از بحثا لذت میبرم...
خواهش میکنم...

مرجان پنج‌شنبه 7 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 02:49 ب.ظ http://anemone.blogsky.com

برات یه ایمیله فرستادم . برو حتما چک کن

کوشی نیلویی جونکم ؟ خوبی ؟

چشمم..میرم حتما...

اینجام...زنده ام هنوز...

*+*+*سارا*+*+* پنج‌شنبه 7 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 02:53 ب.ظ

سلام اسیسمممممممممم

چطوری ناناسی؟

برم بخونم بیام...ولی میام مثل تو نمیرم و بر نگردم:))

سلام عسیسسسسسسسسسمممممم...
خیلی از عسیسم گفتنت خوشم میاد

خوبم...تو خوبی؟

باشه...من شرمنده ام...میام حتما...قول :))

مشکی پوش پنج‌شنبه 7 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 03:53 ب.ظ http://meshkiposhh.blogfa.com

حس غریبی دارم ...

حس یک حوض ترک خورده خشک

حس یک تنگ پر از ماهی و موج

حس من مثل خودم بی یار است

مثل ان شب که زمین می غلتید

و زمان گردش ایام گزارش می کرد

حس من می چرخید

و تو مرا حس می کرد

چشمهایم پر از ان امید است

که زمان در نگهم می خواند

صورتم سیلی امواج درون است

ولی ...

باز هم می خندم


مرسی از شعر قشنگت...
حس غریبی دارم...

بنفشه جمعه 8 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 12:09 ق.ظ

سلام ابجی خانوم
خوبی؟
چی شده؟
نگرانت شدم اتفاقی افتاده؟؟؟

کامنت پریشونی نوشته بودی؟؟

باید به خاطر سوء تفاهم عذر خواهی کنم
ببخشید ابجی نیلو جون مهربون و دوست داشتنی


نیلو نگران نبینمت !!!!!!!!!!!۱۱

سلام آبجی جونم...
خوبم مرسی...تو خوبی؟

چیزی نشده...یه دلتنگیه ساده...

خواهش میکنم آبجیه نازنینه من..

مرسی گلکم...مرسی

ژ یگولو جمعه 8 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 01:41 ق.ظ

سلاممممممممم نیلو جان...

نبینم دلت مث اسمون ابری باشه و گرفته...که اینجوری که معلومه هست انگاری یخورده...
از حرف زدنت معلومه که دختر قویی هستی و همه تلاشتو داری میکنی..حستو درک میکنم...ایشالا که هر چی خیره همون بشه و تو هم دلت اروم بگیره حالت خوب بشه حال و هوای دلت افتابی و صاف صاف...البته میدونم هوای ابری و گرفته بعضی وقتا لازمه ها ولی خب نذلر طولانی بشه..خودتو از این وضعیت خلاص کن...

امیدوارم حالت زودتر خوب بشه..مواظب خودت باش..فعلا...

سلام علی جان...خوبی؟

دارم سعی میکنم...اما این فقط یه دلتنگیه...همین...

ممنونم علی جان...تو بهتر شدی یا نه؟

غریبه جمعه 8 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 10:31 ق.ظ

سلام بر نیلوی عزیز

میبینم که خط و نشون میکشی و ... (خنده !) حقیر هم با سر .. نه ٬ نه .. با صورت خدمت رسیدم .. اگه خوب نگاه کنی میبینی که رد صورتم در بک گراند وبلاگت حک شده (چشمک)

تو خوبی ؟ ببینم ٬ روزگار بهت حال میده یا ازت حال میگیره ؟!!!

راستی ٬ هنوز نه به دار ٬ نه به باره (!) حالا تو میخوای این وسط سور چی رو ازم بگیری ٬ خدا عالم است ؟!!! (-:

شاد ببینمت عزیز
یا حق

به به به...باد آمد و بوی عنبر (انبر؟؟) آورد...

حقته...با تو باید اینجوری معامله کرد...آره دیدم...خوبه...خیلی محکمم حک شده :)))))))

بد نیستم...حال میگیره اساسی...بزار یه حالی بهش بدم که فکر حالگیری از من از سرش بیفته !!!!

من نمیدونم...به دار باشه یا نباشه من سور می خوام...اصن می خوام باید بدی!!!!

ممنونم...شاد باشی...
یا حق

مانی جمعه 8 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 12:35 ب.ظ

اگه قراره راجع به اون موضوع بو دار بنویسم که پای تو رو هم میکشم وسط!! حالا خودت میدونی

نهههههههههههههههههههه!!!!
ننویس جون من...
اصن بی خیال خوب؟

مرجان جمعه 8 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 01:17 ب.ظ http://anemone.blogsky.com

روز جمعه ات به خیر نیلو جونکم

فدات
بوس

روز جمعه یه تو هم بخیر عزیزم...

قربونت
ماچ

بارباپاپا جمعه 8 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 02:09 ب.ظ http://baarbaapaapaa.persianblog.com

سلام دوستم خوبی؟من که هستم شماها معروف شدین دیگه یادی از دوستای قدیمی نمیکنید.من مدتی نزدیک یه ماه بی کامپیوتر بودم و توی وبم هم توضیح دادم.ممنونم که سر زدی و همیشه شاد باشی

به به به ...باربا خان...پارسال دوست امسال آشنا!!!
معروف؟؟؟؟...من؟؟؟؟؟؟؟؟...
فهمیدم...اومدم خوندم...
خواهش میکنم...شاد باشی

شایان چهارشنبه 13 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 03:49 ق.ظ http://www.shayannori.blogfa.com

سلام ...چطوری؟

بیا دنبالم کارت دارم
.
.
.
.
.
........(_.........
.../_)...) ........
../ (....(__)......
.(__)...oooO....
Oooo..............
.
.
.
حالا بیا دنبالم...

.
.
.
........(_.........
.../_)...) ........
../ (....(__)......
.(__)...oooO....
Oooo..............
.
.
.
.

.
.
بیا نترس من باهاتم...
..
.
.
.
.

.
.
........(_.........
.../_)...) ........
../ (....(__)......
.(__)...oooO....
Oooo..............
.
.
.
بیا پایین تر..
بیا حالا..
..
.
.
.
.
.
.
.
........(_.........
.../_)...) ........
../ (....(__)......
.(__)...oooO....
Oooo..............
.
.
.
.
.

نه بابا سر کاری نیس...
بیا تو
.
.
.
........(_.........
.../_)...) ........
../ (....(__)......
.(__)...oooO....
Oooo..............
.
.
.
یه خبر داغ داغ واست دارم..
.
.
.
........(_.........
.../_)...) ........
../ (....(__)......
.(__)...oooO....
Oooo..............
.
.
.
.
.
دوس داری بدونی چیه اره؟
.
.
.
.
.
.
........(_.........
.../_)...) ........
../ (....(__)......
.(__)...oooO....
Oooo..............
.
.
.پس بیا...دیگه چیزی نمونده
.
.
.
.
.
........(_.........
.../_)...) ........
../ (....(__)......
.(__)...oooO....
Oooo..............
.
.
.
.
.
.
چیه خسه شدی؟آره؟.
.
.
.
.
.
........(_.........
.../_)...) ........
../ (....(__)......
.(__)...oooO....
Oooo..............
.
.
.
.
.
.
خوب حالا چشاتو ببند تا بگم
1
2...
.
.
.
.
.
.
.

آپ کرددددددددددددددددددددددددددددددممممممممممم
بدو بیا که منتظرم
زیر 10 تا نظر هم قبول نیستا

سلام..چه عجب
اینهمه راه منو آمردی اینو بگی؟ :)))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد