نیلوفرمرداب

گل نیلوفر در مرداب می روید تا همه بدانند که در سختی ها باید زیباترین ها را بیافرینند...

نیلوفرمرداب

گل نیلوفر در مرداب می روید تا همه بدانند که در سختی ها باید زیباترین ها را بیافرینند...

خدایا...

خدایا منم...منو میشناسی؟...منم  یکی از بنده هات...

خدایا میدونی چقدر ازت خواستم...مگه تو نیستی که میگی همه چیزو از من بخواین؟...چقدر گفتم...چقدر خواستم...پس کو؟...چرا درستش نمیکنی؟...

نمیتونم دیگه تو چشاش اشک ببینم...نمیتونم دیگه اعصاب خوردیشو ببینم...مگه چقدر ظرفیت داره؟...مگه چقدر ظرفیت داریم؟...

از آدمای بی ملاحظه بدم میاد...آدمای بی مسئولیت خسته م میکنن...ما چه گناهی کردیم؟...

همش گفتم درس میشه...درس میشه...همش دعا کردم...به درگاهت ناله کردم...گفتم بهم جواب میدی...

پس کو؟...صدامو میشنوی؟...اصن منو میبینی؟...ما رو میبینی؟...

داری امتحانمون میکنی؟...سخته...خیلیم سخته...

خدایا...خوب رو این زمینی که آفریدی رو نگاه کن...اینجا چند تا دلن که همش تو رو صدا میکنن؟...صداشونو میشنوی؟...خب جواب بده...

من دیگه خسته شدم...دیگه ظرفیت ندارم...به اینجام رسیده...دیگه هیچ امیدی ندارم...به هیچی..

مگه نمیگن تو دعای بنده هاتو میشنوی؟...مگه نمیگن تو بنده هاتو دوست داری؟...

خسته شدم از بغض...ذله شدم از گریه...دلم داره میترکه...منو ببین...صدامو گوش کن...کمکمون کن...

منم عین مامانم می خوام برم جایی که هیچ اثری ازم نباشه...دیگه دلم نمی خواد بین این بنده های خود خواهت زندگی کنم...آدمایی که فقط فکر خودشونن...فقط خودشونو میبینن...

خدایا...اصن من بدترین بنده ی تو...مگه تو ارحم الراحمین نیستی...مگه لطف و کرم تو شامل بنده های گناه کارت نمیشه؟...

آره ، تو خدایی...هر کاری که دلت بخواد میتونی بکنی...ما بین اینهمه بنده ات به حساب میایم؟...ما رو هم اندازه اونا دوس داری؟...

خسته شده...از چشاش میخونم...نه از چشاش...از کاراش ، حرفاش...یه کاری کن دلش آروم شه...اون نباشه ما میمیریم...

خدایا...خودت میدونی به فکر خودم نیستم...خودت میدونی...

از طرف من، ما، و همه محتاجان درگاهت...

 

خدایم...خدایم...

آه ای خدایم...صدایت میزنم...بشنو صدایم

شکنجه گاه ،این دنیاست جایم...به جرم زندگی این شد سزایم...

آه ای خدایم...بشنو صدایم...

مرا بگذار با این ماجرایم...نمی پرسم چرا این شد سزایم...

آه ای خدایم...بشنو صدایم...

گلویم مانده از فریاد و فریاد...ندارد کس غم مرگ صدا را...

به بغض در نفس پیچیده سوگند...به گلهای به خون غلتیده سوگند...

به مادر ،سوگوار جاودانه...که داغ نوجوانان دیده سوگند...

خدایا حادثه در انتظار است...به هر سو باده بخشی در گذار است...

به فکر قتل عام لاله ها باش...که خواب گل به گل، کابوس خار است...

خدایم ای پناه لحظه هایم...صدایت میزنم با گریه هایم...صدایت میزنم بشنو صدایم...

الهی در شب قبرم بسوزان...ولی محتاج نامردان مگردان...

عطا کن دست بخشش، همتم را...خجل از روی محتاجان مگردان...

الهی کیفرم را میپذیرم...که از تو ذات خود را پس بگیرم...

کمک کن تا که با ناحق نسازم...برای عشق و آزادی بمیرم...

خدایم ای پناه لحظه هایم...صدایت میزنم با گریه هایم...صدایت میزنم بشنو صدایم

نظرات 41 + ارسال نظر
آقا موشه یکشنبه 24 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 01:48 ب.ظ http://mushmushak.blogsky.com

وااااااا نیلو یه شبه دیدم اینجا مینم مرداب توهم شبه داره منو نمیخوره ؟؟؟؟؟؟
سلام دو روزه تو تله گیر افتادم کجاین شماااااا نمیگین این پیشی میاد عاقبت من میخوره

نبینمت غمگین نکنه تو هم مثل من رفتی تو غصه و اینا
راست میگی چرا خدا همش داره امتحانمون میکنه ؟؟؟!!!!!
دارم بد امتحانیو پس میدم دلم خیلی گرفته قربونش برم داره همه چیزمو میگیره ازم نمیدونم چیکار کنم همش دارم بد میارم همش . به نظر تو وایسم تماشا کنم ببینم چی میشه ؟؟؟

من که اومدم...تو نبودی...

کاری از دستمون بر نمیاد...هیچی...

مرجان یکشنبه 24 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 01:48 ب.ظ

سلام نیلو جونکم

اون پسته آخری رو که نوشتی نیلو ، وسطاش که رسیدم بغض گلومو گرفت . حرفه دله همه رو زدی نیلو ، اونم به خدا !
نیلو ! من یه جایی خوندم که نوشتی دوست داری مثله مامانت بری یه جایی که اثری ازت نباشه ....... یعنی مامانت ..... آره نیلو ؟ یا اشتباه می کنم ؟

قربونه اون اشکهات برم نیلو

بوس بوس
هوار و سیصدو یک تا

سلام عزیزم...

نمیدونم چرا خدا به حرفام گوش نمیده...نمیدونم...
نه اشتباه متوجه شدی...منم و مامانم این حس مشترکو داریم...خیلی خسته ام مرجان...خیلی..
مرجان هیچکس نمیفهمه...دارم دق میکنم

خدا نکنه...

بوس

بنفشه یکشنبه 24 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 01:49 ب.ظ

سلام نیلو جونم

خوبی؟
آبجی نیلو ببخشید که دیر اومدم تو این مدت اوضاعم خیلی خرابه
چقد قالبت قشنگ شده
خسودیم شد
ابجی نیلوووووووووووووووووووو
منم دلم گریه میخواد اونم زیاد زیاد
آبجی نیلو.......................

سلام آبجی جونم...

مرسی..خوبم...تو خوبی؟..
این حرفا چیه عزیزم...
مرسی...
حسودی نداره که...موشی زحمت کشیده...خیلی مهربونه...اگه بهش بگی برات میسازه...
جانممممممممممم
منم همینطور بنفشه...اعصابم بد جوری ریخته به هم...نمیدونم چیکار کنم...
آبجی بنفشه............

ساندی یکشنبه 24 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 01:49 ب.ظ http://blueesky.blogsky.com

سلام نیلوفر جون
نمیدونم چرا اینقدر با خوندن پست بالا دلم گرفت...بدجوری پستت حرفه دله..بدجوری...
من فکر میکنم دقیقا وقتی فکر میکنیم خدا ما رو فراموش کرده و از تنهایی و نبودنش بغض میکنیم و ترس برمون میداره دقیقا تو اون موقع خدا از همیشه به ما نزدیک تر میشه..انگاری که زل زده باشه توی چشمامون...
قوی باش و صبور عزیزم...خدا حتما تمام این حرفهاتو شنیده...
دعا میکنم هم تو و هم مامان به آرامش برسید و براتون آرزوی بهترین هارو دارم..
بوس

سلام ساندی جون...
حرف دل خودم...ممکنه حرف دل خیلیا هم باشه...
پس کو ساندی...می خوام ببینم که هنوز فراموشمون نکرده...من الان بهش احتیاج دارم...الان!!!!...خیلی فوری!!!!
امیدوارم اینطور باشه...
ممنونم عزیزم...ممنونم...
بوس

مرجان یکشنبه 24 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 01:50 ب.ظ

سلام قربونت برم

یه خبر خوش !!!!

بدو بیا کامنت مهران رو بخون ... بدو بدو

سلام عزیزم...

خوش خبر باشی...

اومدم...

بهار یکشنبه 24 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 02:09 ب.ظ http://nashenase_hamdel.blogsky.com

سلام. بازم منم. آنقدر با وبلاگم ور رفتم که حسابی قطی کرد و من و زد زمین اما خودش داغون شد. حالا رفتم تو blogsky
سراغ من هم بیایید.۱ سوال طرح کردم. دوست دارم شرکت کنی

سلام..
خوش اومدی...
چشم مزاحم میشم...
حتما...

بهار یکشنبه 24 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 02:48 ب.ظ http://nashenase_hamdel.blogsky.com

سلام. سقراط می گوید سعی کن آنچه را که مقدر است، آرام تحمل کنی.
امید دارویی است که شفا نمی دهد ولی درد را قابل تحمل تر می مند.
در هیچ صورت امیدت را از دست نده. موفق باشی

سلام...
سعی میکنم...
وبلاگتونو حذف کردین؟...
باز نمیشه که...

نازنین یکشنبه 24 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 08:46 ب.ظ

سلام عزیز دلم /شرمنده /چشم حتما دعایت می کنم .
شاد باشی گلم

سلام نازنین جونم...
دشمنت شرمنده باشه عزیزم...
مرسیییییییییییییییییییییییییی...لطف میکنی...
تو هم شاد باشی...

غریبه یکشنبه 24 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 09:30 ب.ظ

سلام سلام

* از اینکه این قدر میام اینجا و نمیتونم چیزی بنویسم ... خسته شدم نیلوفر !!! *

نمیدونم مرداب نسبت به قبل چه فرقی کرده که نمیتونم مثل قبل بیام و هر چی به دهنم میرسه بگم (!) یه کمی برام سنگین شده (امان از آی کیوی ضعیف ...) شاید تاثیر بک گرانت قوی و اثرگذارت باشه و شاید ...

بهر حال میخواستم بگم همیشه پیشت میام دختر دائی نیلو.. هر چند که میدونم کمی تا قسمتی بی معرفت شدم اما یه موقع فکر نکنی که خیلی خیلی بی معرفتیم ((-:

فعلا ...
یا حق

سلام امین خان جان جان !!

*چرا وقتی میای اینجا چیزی نمینویسی که خسته بشی امین!!!*

مرداب فقط تبدیل شده به مرداب...همین...بابا من گفتم این بک گرانده خوشگل شما خوشتون میاد ...پوست این موشی رو کندم :)))))...خودم که عاشقش شدم...شاید چی؟؟...

نه عزیزم...دیگه اونقد میفهمم که سرت شلوغه...انتظار بیجا هم ندارم...خیالت راحت!!!

فعلا...
یا حق

ژ یگولو دوشنبه 25 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 02:08 ق.ظ

سلام...

با خدا حرف میزدی...

چه کار قشنگی...

خدایی که این دلا رو خودت افریدی..کاری کن اینقد نگیره...

قشنگ بود..همه چیش..شعرت..حرفات...

فعلا...

سلام ژیگول پیگول...

آره...دلم گرفته بود اساسی..

آرامش بخشه...

آمین...

مرسی عزیزم...لطف داری...

فعلا

یوسف دوشنبه 25 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 07:15 ق.ظ http://littlestar.persianblog.com

نیلوفر جان..
تو بنده پاکی هستی!
خدا صدای نجواهای خالصانه تورو شنید..

سلام یوسف عزیزم...
مرسی...لطف داری...من؟؟...
آره شنیده...اما بهت که گفتم اشتباه نکن...یادته (چشمک)

بهار دوشنبه 25 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 08:44 ق.ظ http://nashenase_hamdel.blogsky.com

سلام. آدرس کله هایی را که داده بودی رفتم اما نمی دانم چطوری بیاورم بین نوشته هایم بگذارم.سنگ صبورم به من بگو چه کنم؟

عزیزم...امروز همه رو برات مینویسم بهت میل میزنم اوکی؟
میلم هستajoojmajooj_2006@yahoo.com...
زدم برات فک نکنی ناآشناس پاکش کنیاااااااااااااا :)))))))))))))))

خرس قهوه ای دوشنبه 25 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 12:35 ب.ظ

چشم باز کن...
گوش بسپار....
همین نزدیکیاس...
صدات می کنه...
می شنوی؟؟؟

سلام خرسی جونم...
دارم گوش میکنم...الان دیدم که داره یواش یواش جوابمو میده...
حس کردم...
خدا جونم...مرسی

نگین دوشنبه 25 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 01:31 ب.ظ http://ariai.blogsky.com

سلام نیلوفر گلم....
چطوری عزیزم...
میدونم خیلی سخته گلم...
تو خودت گفتی خیلی سخته نشه به هیشکی چیزی رو بگی...حرف دلتو بزنی...
میفهممت....آره...ولی تو قوی تر از این حرفایی که زدی هستی...من مطمئنم....
خدا داره نگات میکنه...همین الان که داری این نظرو میخونی...اونم داره با لبخند نگات میکنه...بلند میشی میری...نمازتو میخونی...میری پیشش....با نیت رضایت خدا یه کار میکنی...به یه بندش کمک میکنی...یه حیوون رو ناز میکنی....گره از کار یه آدم باز میکنی...یه دلی رو شاد میکنی...تو تموم این مدت نگات میکنه...اگه داره بهت سخت میگیره برای اینه که دوست داره...
اتفاقا اون بین بنده هاش الان فقط داره به تو نگاه میکنه....چون داره به تو سخت میگیره...اون الان روی تو حساسه....میخواد ببینه عکس العملت چیه....
من میگم گله نکن...هیچی نگو...میدونم سخته ولی تلاش کن نهایته تلاشتو...اما به اون هیچی نگو...ساکت فقط نگاش کن....ازش تشکر کن....
اینکارارو حتما بکن....خدا همینجاست...تو دلت...
پیداش کنی میفهمی که همه جا باهاته چون دلت همه ج باهاته...
وقتی خدا یه مشکلی به آدم میده ۱۰۰٪ ظرفیت تحملشم میده اما باید پیداش کنیم....
ببخشید خیلی حرف زدم...

فعلا عزیزم...

سلام نگین عزیزم...
بد نیستم...یه نفسی میاد ومیره...
خیلی سخته نگین...خیلی
سعی میکنم پیداش کنم...اما نگین منم ادمم...گاهی اوقات کاسه صبرم لبریز میشه...اما با همه این حرفا همش به امید اونم...
ازش تشکر میکنم به خاطر همه چیزایی که بهم داده...ولی گاهی اوقات کلافه میشم...
زندگی بد با آدماش بازی میکنه...

ممنونم گل قشنگم...حرفات یه مرهم بود...احتیاج داشتم بهش...

مرسی که اومدی...مواظب خودت باش...

یوسف دوشنبه 25 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 03:20 ب.ظ

نیلو جان اینجا اون جا نداریم گلم..
تو اصن بیا وبلاگ منو خراب کن اگه داد و فریادی داری!!
بیا داداش می خونه اونجا جواب می ده!..بازم غنیمته که..ناشکری نکن..همین که هست جای امیدواریه!! :)
تو هم ناراحت نباش! :)
بیا جواب کامنتت رو دادم!!//////////

سلام یوسف جون...
داد و فریادم که زیاده...اما دیگه حوصله غر زدنم ندارم...
امیدوارم همیشه باشه و خوش باشه...وقتی که جواب منو نمیده منم جیغ و داد الکی راه نمیندازم...
باشه...خوندم یوسف جون...من پدر ۲۹ ساله ندارما...شرمنده ام !!!!!!۱(نیشششششششششششش)

رضا مشتاق دوشنبه 25 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 03:47 ب.ظ

نیلو اینبار واسه خدا نامه نوشتی از قول ما هم به ایشون خیلی خیلی سلام برسون
به ایشون بفرمایید

با تو عمرن
بی تو هرگز

به به سلام حاج رضا جوننننننننننننننننننننننن...از کجا فهمیدی دلم برات تنگ شده؟...من که در گوش مرجان گفتم که...صدام انقد بلند بود؟...
چشم ...میرسونم...
رضا...بیشتر سر بزن اگه تونستی...از دیدن کامنتات ذوق میکنم :)

رضا مشتاق دوشنبه 25 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 03:49 ب.ظ

این قالب وبلاگتم خیلی خوجگل مجگل شده ... تبریک
شاهکار کی هستش ...؟!

همچی همچون میخوره از اختراعات مرمر مولک باشه

در هر صورت
به قول این بچه قرتیا
بای تا های

ممنونم...شاهکار موشی هستش...

نه از اختراعات مرمر نیست...

اوکی هانی...بای baby !!!!!!!!!!!!!

*+*+*سارا*+*+* دوشنبه 25 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 04:52 ب.ظ

سلام نیلوی من
نیلو یه چیزایی بعدن بهت باید بگم
الان از فرط۳روز بیخوابی پی در پی دارم میمیرم
میام پیشت...همین الان از دانشگاه رسیدم
شب دیروقت میام
مواشب خودت باشش گلم.

سلام سارای مهربون...
الهی بمیرم...برو بخواب بعدا بیا...منتظرتم...
تو هم مواظب خودت باش...
فعلا

آقا موشه (پیشی سواااار) دوشنبه 25 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 08:13 ب.ظ http://mushmushak.blogsky.com

ههههههییییییی ایوول بروووووووو تند تررررررر . نیلووووو بلاخره این پیشیو رامش کردم یه طناب انداختم گردنش سوارش شدم نمیدونی چه حالی میده هر جا بگم میبردم هنوز یکم زیادی میپره فک کنم درست رام نشده میرم یه دو دور باهاش بتابم عادت کنه ببین از ماشینم تنئ تر میرهههههههه دیگه بنزینم نمیخواد (نیییییششششششششش)

ایولللللللللللللل....
میگم موشی...خوب خودتو از این بنزین زدن با کارت سوخت (سبز) راحت کردیاااااااااا :))))))))))))))))
موشییییییییییییییییییییییی...منم میبیری پیشی سواری...
عین این کابویا هستن که بند میندازن گردن اسبه تو انداختی گردن پیشیه بدبخت...
هووووووووووو...اصن من سال پیشیماااااااااااااااا....میام می خورمتااااااااااااااااااا :(((((((((

مانی دوشنبه 25 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 09:12 ب.ظ

اوه اوه اوه !!!!!!!!!!
چه خشونتی!!
این هم بگذرد عزیزم . این هم بگذرد.قوی باش و استوار و بدون که دوستایی داری که همیشه دوستت دارن و .......
بی خیال عزیزم این هم بگذرد.
هی میگی موزیک موزیک موزیک ..ما که اومدیم و چیزی نشنیدیم. کرشدیم نکنه ما ایا؟؟؟؟؟؟؟؟این که نشنیدیم خوب بود اون یکی چی؟

میبینی چه باحاله !!!!!!! :)))))))
آره مانی عزیزم...اینم بگذرد...سعی میکنم...
احتمالا همون شما کر شدی آیا!!!...خب پس یه کاری میکنیم...من میزارم یه مدت این بمونه...بعد یه مدتم اون (نیش)
مانی ...یه کم دیر بالا میاد باید بیشتر صبر کنی!!!

*+*+*سارا*+*+* سه‌شنبه 26 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 07:18 ق.ظ

سلام نیلی
شطوری
دالی
:))
ببین به این میگن دیوونگی
میای باهم خاله بازی کنیم؟

سلام سارا جونیییییییییییی...
خوفم...
دالی...
:))
آره..میام...ولی من از این قابلمه گنده ها ندارم که توش آشپزی کنیمااااااااا !!!!!!

*+*+*سارا*+*+* سه‌شنبه 26 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 07:36 ق.ظ

سلااااااااااااااااااااااااااااااااام
دالی
بگی من رو =))

سلامممممممممممممممممممم
دالی موشهههههههههههه
صبر کن..صبر کن سرتق...الان میگیرمت..

*+*+*سارا*+*+* سه‌شنبه 26 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 07:39 ق.ظ

ا؟
راست میگی؟
پس چرا من اینجوری فک کرده بودم آخه؟

احتمالا من بد بیان کردم.. :))))))))))

[ بدون نام ] سه‌شنبه 26 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 07:42 ق.ظ

خوب چرا اینجا ایمیل نداری؟

اینه: ajoojmajooj_2006@yahoo.com

[ بدون نام ] سه‌شنبه 26 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 08:13 ق.ظ

تنکیلو وری ماچ

ماچ خیلی زیاد باشه ها...خیلی خیلی زیاد باشه....کمی کم باشه هم بد نیس

یول ول کام...
آقا ما دستمون به کم نمیره...توقع زیادم داریم...کم و یه ذره هم یخدی

آقا موشه سه‌شنبه 26 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 12:47 ب.ظ http://mushmushak.blogsky.com

نیلوفرررر بیا میخوام سوار پیشیت کنم محکم منو بگیر نیوفتیا آخه این پیشی هنوز رامه رام نشوده ه ه ه ه ه

ببین اگه بعضیا نمیتونن آهنگ وبتو گوش کنن ماله اینه که واسه گوش دادن آهنگ با پسوند mid باید تو قسمت کنترل صدای سیستم قسمت SW Synth رو از موتی در بیارن صداش باز باشه (مث مانی خان )

آهنگ قشنگیه آفرین صلیغه ه ه ه ه ه ه

موشیییییییییییییی...منو نزنه زمین بمیرم یه وخ...هنوز جوونمااااااا...

آخه بابا این آهنگه میدی نیست که...خودم با دستای خودم رفتم تو پرشین گیگ آپلودش کردم بعدم لینکشو گذاشتم...به خدا!!!!!!!

مچکرم...مال داریوشه...اما بی کلام..

آقا موشه سه‌شنبه 26 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 01:22 ب.ظ

اوا چه موشه خنگیم منا آهنگ تو که wma هست من واسه آهنگ قبلیت گفتم (چشششمک)

اوا ...موشی خنگشم خوبههههههههه
:))))))))))))))

*+*+*سارا*+*+* سه‌شنبه 26 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 01:46 ب.ظ

اسلام و علیک یا لیدی نیلی جان
ضایع چیه بابا
من خدای ضایع بازیم=))
ناناسی من بهت پی ام دادم...به این آدرس (همون که به عنوان میل دادی)
ولی چشم
اینم آی دی من :
sheyto0onake.bamaze

فعلا من برم
بوس بوس
راستی سلام موش موشی...مرسی ... سر فرصت میام...بلگت رو یه چراغ میزنم نورانی شه :ی

سلام علیکم یا سادتی..
ااااا...پس پایه ای ... :))))
دستت مرسی عسیسممممممممم...

مرسی اومدی خانمی...
قابل توجه موشی...
بوسسسسسسس

*+*+*سارا*+*+* سه‌شنبه 26 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 01:57 ب.ظ

اسلام و علیک یا لیدی نیلی جان
ضایع چیه بابا
من خدای ضایع بازیم=))
ناناسی من بهت پی ام دادم...به این آدرس (همون که به عنوان میل دادی)
ولی چشم
اینم آی دی من :
sheyto0onake.bamaze

فعلا من برم
بوس بوس
راستی سلام موش موشی...مرسی ... سر فرصت میام...بلگت رو یه چراغ میزنم نورانی شه :ی

بهاره سه‌شنبه 26 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 02:34 ب.ظ http://joojoojoon.blogsky.com

سلام نیلوفرم
فدای اون دل پاکت و خدا خدا گفتنت .
خدا صدای همه رو میشنوه و به نحوی پاسخشو میده فقط چشم بصیرت میخواد .
بای بوس باس

سلام گل همیشه بهار...
قربونت برم...مرسی...
درسته...کاش داشتیم...
بای
بوسسسسسسسسسس

مرجان سه‌شنبه 26 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 03:36 ب.ظ http://anemone.blogsky.com

سلام بر نیلو جونکه خودمو گیگیلی

خوبی شمبلکه من ؟
نیلو یه چیزی بگم بهم بخندی ! چند روز پیش رفتم واسه فاطمه نیش نیش کامنت گذاشتم ، همزمان با وبلاگه نیش نیش ، وبلاگه امین هم باز کرده بودم . هنوز خبر نداشتم امین آهنگه وبلاگشو عوض کرده . هی دیدم فرت و فرت صدای آهنگ میاد اونم یه آهنگه جدید . فکر کردم ماله وبلاگه نیش نیشه . من هی از خودم احساسات دروکردمو براش هی عشق و محبت ریختم . بعد که وبلاگه نیش نیش رو بستم تازه فهمیدم چه خبره . غشششششششششششششمولک
ای خدا ! نکنه تو هم با سوتی دادن منو خلق کردی خدا ! نیشمولک
تازگیا زده به سرم با خدا هم که حرف میزنم آخره حرفهام میگم نیشمولک ، یا چشمولک ، یا جیغمولک . خندههههههههههههههههههههههههههههههه

خوبی تو ؟ آپ نمی کنی ؟

سلام بر مرجانیه خوده خودم تنهایی...

معععععععععع...چی چی؟..مرسی..بد نیستم...
اصن ناف تو رو با سوتی دادن بریدن...نیش نیش نیومد مسخره ت کنه...وای مرجان اگه من بودمممممممممم...انقد بهت می خندیدمممممممممممم...انقد بهت میخندیدمممممممممم :))))))))
نیشمولککککککککککک
شک نکن که همون طوری خلقت کرده...شک نکن !!!!
خندههههههههههههههههههههه...به جون خودم همین کارا رو میکنی که خدا انقد دوست داره دیگه...د میگم دوست داره...خودش بهم گفت...ای بابا...

خوبم...چرا...امروز...

آقا موشه سه‌شنبه 26 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 07:16 ب.ظ http://mushmushak.blogsky.com

علیک سلام خانوم سارا
خوب چه خوب انگار آشنا در اومدیم
منتظر تشریف فرمایی شما هستم چراغونیم کردم برات نمیخواد چراغ بزنی مصرف میاد بالا بابا برقی باز میاد بهم گیر میده تازه از سرم وا شده حالا میخوای پنیر بیار گردو هم بیار باش
خوب چه خوب انگار آشنا در اومدیم


تو چطوری نیلو فر جون خوش میگذرهههههههههه
ایشالا همش خوش باشی ننه غم تو دلت نیاد

*قابل توجه سارای مهربون...
موشی این جمله آخرو دو بار گفته بودی نگی نفهمیدیم (چشمولک)

بد نمیگذره...اگه بدونی چه نقشه ای برات کشیدم موشی...فرار میکنی...میام وبت میگم حالا...
مچکرم...

شاذه سه‌شنبه 26 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 07:48 ب.ظ http://shazze.blogsky.com

سلام عزیزم
چطوری خوبی؟ دعاهات قبول...
مشکلت حل شده انشالله؟
امیدوارم تا حالا رفع شده باشه و الان دلت پر از شادی باشه:*)

سلام عزیزم...
مرسی...بد نیستم...ممنون
والا باید حلش کنیم دیگه...هنوز درگیریم...
مرسی شاذه مهربون قصه گوی خودم...

ژ یگولو چهارشنبه 27 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 01:16 ق.ظ

سلامممممممممممممم نیلو جان عزیز...

خوبی؟؟

سایتون سنگین شده خانوم خانوما...

میگما راستی...شهرزاد وبلاگ زده ایا؟؟
ادرس به من داده باز نمیشه...فک کنم اشاباهی داده باشه..میخولستم بدونم تو داری ادرسشو یا نه...

خوش باشی..فعلا عزیز...

سلامممممممممم ژیگول پیگولی...

بد نیستم...

نه بابا...سایمون کجا بود...تو هنوز به بی معرفتیای من عادت نکردی؟ (نیشششششششش)

آره...می خواد عوضش کنه...میام آدرس جدیدشو بهت میگم...

تو هم همینطور...فعلا

بهار چهارشنبه 27 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 08:37 ق.ظ http://nashenase-hamdel.blogsky.com

ای خدا آخه من از دست اینا چی بگم؟
هیشکی من و دوست نداره.
هیشکی سراغم نمیاد.
اصلا من می رم معتاد میشم همین.
این و به همه بگو

چی بگه خدا؟...بهش بگو چی بگه...
الهیییییییییییییییییییییییی...خودم دوست دارم...اصن بیا بغلم ماچت کنم تفی شی (نیش)
خودم میام ...بابا من یه بار اومدم نوشته بود این وبلاگ در سیستم بلاگ اسکای نیست...مطمئنی آدرسو درس دادی؟
راستی تونستی از شکلا استفاده کنی؟...ایمیلم رسید؟
چشم...میگم..

شهرزاد چهارشنبه 27 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 12:22 ب.ظ

سلام نیلویییییییییییییی!!
مرسی؛دستت درد نکنه!!!!!!!
خیلی خوب شد.

سلام جینگیلی مستونیییییییییی!!!!
خوایش میشه!!!!
اوکی..اوکی... :)))))))))))))))))

*+*+*سارا*+*+* چهارشنبه 27 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 01:24 ب.ظ

کلا پرشین بلاگ ارور میه....به خاطر این دامنشونه انگار...غصه نخور اسیسمم....زودی درست میشه.
ااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام...همین دیگه...بوس بوس

باشه اسیسمممممممممم...
اااااااااااااااااااااااااااااااک... دستت درد نکنه دیگه...بوسسسسسسسس

بهار چهارشنبه 27 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 02:05 ب.ظ http://nashenase-hamdel.blogsky.com

سلام.باور کن آدرسم درسته. همینی که هست و یک بار دیگه بورو توش. جواب ایمیلت و هم دادم. چک نکردی؟
آخه چرا؟؟؟؟؟؟؟
دیدی میگم هیشکی من و دوست نداره. ) - :

سلام...بازم میرم...
به خدا من میبینم ایمیل دارما...اما زورم میاد چک کنم...اصن همیشه همینطوریم... :((((((((

*+*+*سارا*+*+* چهارشنبه 27 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 04:26 ب.ظ

:(‌ حوصله ندارم :((

ای جانممممممممممممم...چرا خوشگله چشم آبیه من؟...کجا رفته این حوصلت؟...
سارا ما اینجا با بچه ها حشر و نشر تیلیفونی داریما...خواستی بیا تو جمعمون...خوشحال میشیم...

*+*+*سارا*+*+* پنج‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 10:52 ب.ظ

به ایمیلت یه نگاه بنداز....

سارا نگاه کردم...بهتم گفتم که نمیدونم چیکار کنم...

علی رضا جمعه 17 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 04:15 ق.ظ

نمی دانم زمانی که این مطلب را نوشتید چقدر گرفتار بودید ولی مطمن هستم به گرفتاری من نرسده بودید که هر روز صبح تا شب این آنگ داریوش را گوش کنید؟
جالب نوشتید حرف دل من هم بو؟
نمی دانم وقتی از اوج سقوط می نکم چه باید بکنم؟
هر بار دستم را می گرفت ؟
ولی این بار به حال خودم گذاشته ورفته؟
ای کاش یکبار دیگه برگرده؟
نابود شدم .ای کاش عمرم تمام می شد ؟
خاک شدم؟
از اوج به خاطر چند کلام حرف راست و یک شکایت ۶ ماه اخراجم کردند ای کاش مدرکم کارشناسی ارشد نبود.تا این هم بشه یک درد روی دلم که بگن فلانی با فوق لیسانسه
......
نمی دانم اون خدای که میگه طرفدار حق چرا اینگونه با من می کنه؟
و ای کاش تمام شود این لعنتی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد