نیلوفرمرداب

گل نیلوفر در مرداب می روید تا همه بدانند که در سختی ها باید زیباترین ها را بیافرینند...

نیلوفرمرداب

گل نیلوفر در مرداب می روید تا همه بدانند که در سختی ها باید زیباترین ها را بیافرینند...

انتقاد!!

خیلی جالبه...یه نفر میاد و ادعا میکنه که بقیه جنبه ی شنیدن انتقادو ندارن بعد وقتی میبینه یه نفر نظرش مخالف نظر اونه ، در جواب اون ، میاد و مسخره ش میکنه...

جریان اینجوریه که یک خانم/آقایی ، تو وبلاگ دوست من یه کامنتی گذاشته بود که اون دوست من اومد و اون کامنتو به صورت یه پست گذاشت تا روش بحث بشه...متن کامنت به این صورت بود که گویا اون شخص از چند تا وبلاگ دیدن کرده بودن و شاکی بودن از اینکه چرا تو وبلاگا، بقیه میان قربون صدقه هم میرن و چرا از فمینیست حرف میزنن و...و فرموده بودن که سطح وبلاگا رو از دبستانی به دبیرستانی تغییر بدیم...متن کامنتی که من برای این پست گذاشتم این بود :

با یه قسمت از حرفش موافقم و با یه قسمت مخالف!!
موافق: فمینیست به نظر من معنایی نداره...اصن چرا یه نفر باید اصرار داشته باشه که فمینیسته؟...مگه نه اینکه زن و مرد برای هم آفریده شدن و باعث آرامش همن؟ پس چرا باید بر علیه هم باشن ومکتبی درست کنن و اسم خودشونم بزارن فمینیست!!!..تجربه نشون داده کسایی که بیشتر اصرار دارن خودشونو اینجور نشون بدن بیشتر به جنس مقابل وابسته هستن...شایدم این حرفا و اداها واسه کم کردن وابستگیشون باشه!!...به هر حال من به شخصه آقایون رو دوست میدارم!!!:)))))
مخالف: هر کسی جوری مینویسه...اینکه نوشته های یه شخصی با سلیقه ما متفاوت باشه دلیل بر این نمیشه که اون شخص و نوشته هاشو زیر سوال بریم!!! یه ضربدر بالای صفحه ،سمت راست ،گوشه وبلاگ هست که هر زمان احساس کردیم نمی تونیم با نوشته های کسی ارتباط برقرار کنیم کافیه یه کلیک کوچولو روش بکنیم...
من نمیدونم...چرا اصرار دارید که همه وبلاگا جدی باشن؟ اصن برای چی باید جدی باشن؟...چرا اگه وبلاگی قسمت احساسیه نوشته هاش زیاد باشه نویسنده ش متهم میشه به چه میدونم لوس کردن خودش و وبلاگش میشه اَه ؟
چرا با دیدن قربونت برمای بقیه حالتون بد میشه؟..چرا اصن نگن؟...بزار بگن حتی اگه دروغ باشه و برای بالا بردن آمار وبلاگشون باشه...بزار بزنن حرفایی رو که این روزا شنیدنشون تقریبا مثل رویا شده...
بزار اونی که دوست داره، قربون صدقه بره...اونی که دوست داره شعر بنویسه و اونی که دوست داره دلنوشت...
ماها همه آدمیم با سلایق مختلف و متفاوت...پس بقیه رو به خاطر اختلاف نظر و سلیقه ای که با ما دارن محکوم نکنیم...
هر کسی تو این دنیای مجازی دنبال چیزی میگرده...مطمئنن هم اون چیزیو که می خواد پیدا میکنه...از وبلاگ و یا وبسایت های خبری بگیر و برو تا...
خوبه که همدیگه رو زیر سوال نبریم و یه کم به سلیقه هم احترام بزاریم!!

تا امروز که رفتم و دیدم این خانم/آقا از اینکه من گفتم اگه خوشتون نمیاد نخونید زیاد خوششون نیومده و اول اینکه کلی منو مسخره کرده که خوب شد گفتی اون ضربدره که صفحه رو میبندن کجاست (خوب بابا جون واسه تاکید گفتم یهو یادش نره! ) و گفته بودن که خوبه که دیگه انتقاد تو این جامعه هیچ جایی نداره و  اگه بگیم برنامه ی تلویزیون بده بهمون میگن خوب نگاه نکن و از این جور حرفا...و فرموده بودن که خوبه انقدر دوستان راحت از زیر بار مسئولیت!!! (کدوم مسئولیت جدا؟!! سرک کشیدن تو کار بقیه میشه مسئولیت؟) شونه خالی میکنن و...

خانم یا آقای محترم که حتی جنسیت خودتونم مشخص نکردین!...حرف من این نبود که انتقاد چیزه بدیه...اتفاقا خیلیم خوبه و بعضی اوقات میتونه سازنده باشه من حتی خودمم به یه وبلاگی که ظاهرا کارشون نقد کردن وبلاگاست سر زدم و ازشون خواستم که وبلاگ منو نقد کنن پس من با نقد و انتقاد مشکلی ندارم اما حرف من اینه که اینجا درسته که عمومیه اما معمولا محلیه برای بیرون ریختن حرفایی که نمیتونی بیانش کنی...خاطراتی که دوست داری ثبت بشن...شاید یه نفر عین من نمیتونه حرفاشو تو دفتر بنویسه چون دوست نداره...اونی که میاد اینجا و خاطراتشو مینویسه منتظر نقد و انتقاد نیست...ماها به اندازه ی کافی تو دنیای حقیقی نقد میشیم...اینجا یه محل واسه یه گفتگوی دوستانه ست نه جبهه گرفتن نسبت به نوع نوشتار همدیگه...چقدر بحث جدی؟ چقدر نقد شدن؟ چقدر انتقاد کردن؟...اجازه بدین حداقل جایی باشه که بتونیم توش راحت و بدون ترسیدن از اینکه ازمون انتقاد بشه ، بنویسیم...و این هم هیچ ربطی به اینکه اگه یه آدم روانی دانشجوها رو میکشه و ما اعتراض کنیم و بگن که دیگه دانشگاه نرین ، نداره!!...اینجا دنیای مجازیه نه واقعی!

خواسته ی زیادیه از نظر شما؟...مسخره کردن داره؟...

نظرات 48 + ارسال نظر
شمایل چهارشنبه 9 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 02:20 ب.ظ http://baghemahtab.blogsky.com

ای بابا دو روز دنیا این حرفا رو نداره که به هم بخروشیم .
مهم اینه که به ایده های های هم احترام بذاریم . حالا لزومی نداره که همیدگه رو انتقاد کنیمو بکوبیم .
خدا در هر انسانی اندیشه و تفکر نهاده و به ان قسم خورده . پس نظر هر کسی در جای خود کاملا محترم وبجاست .
مهم اینه که ما با هم مهربون و هم دل باشیم .
***
ببین منو ... پیشمام بیا .

منم همینو میگم دیگه...آخه اینجا که جای انتقاد نیست...ما پیش هم جمع شدیم که به دور از مشکلات و بدیهای دنیای واقعی با هم مهربون باشیم و دوست....

چشممممممممممممم...میام الان :)

سارا چهارشنبه 9 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 02:32 ب.ظ http://www.afsos.blogsky.com

از تو باید می گذشتم
ولی افسوس نتونستم
تو عروسک بودی آخر
آخر قصه دونستم
تو وجود خالی تو
جز دروغ هیچی ندیدم
کاش می شد بینی حبیبمُ
بیش از اینها می رسیدم
می رسیدم
سوختمو ، سوختمو ساختم
هر چی داشتم به پات باختم
کاش تو را از روز اول
مثل امروز می شناختم
آخه عشق یعنی شکستن
عاشقانه سر سپردن
دل سپردن به سرابه
در سکوت بی شمردن
یه روزی، یه روزگاری
حرف بین ما نگاه بود
عشقو نقاشی می کردیم
نقش ما، خورشیدو ماه بود
بعد از اون واژه نوشتیم
جمله مون ستاره چین بود
مثل دریا آبی بودیم
معنی زندگی این بود
زندگی این بود

مرسی عزیزم..
شعر قشنگی بود...
:-*

بهار چهارشنبه 9 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 02:40 ب.ظ http://nashenase-hamdel.blogsky.com

من یکی کاملا موافقم. نقدای اینجوری یم نمی پسندم. حوصلشم ندارم. تو هم اعصاب خودت و خورد نکن و هر چه می خواهد دل تنگت بگو

وقتی کامنتتو اونجا خوندم فهمیدم که موافقی :)
باورت نمیشه از عصبانیت سردرد گرفتم :(

عسل رز چهارشنبه 9 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 02:52 ب.ظ

نیلو عزیز از راهنمایی شما متشکرم
دستورات اجرا شد
منتظرم

خواهش میشه عسلی...
میام

عسل رز چهارشنبه 9 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 05:25 ب.ظ

نیلو جان زمینه وبلاگت من را آزرده میکند .یک کاری بکن دیگه
بنده با برگ سبز آماده پذیرایی هستم.خوشحالم کن
خانوم منتقد

آخه عسلی جونم...من بک گراندمو خیلی دوست دارم...خیلی به موشی زحمت دادم تا برام اینو ساخته...الانم خیلی دوسش دارم...خوب من چیکار کنم از دست تو آخه؟...آخه چرا اذیتت میکنهوووبه این خوشملیه وبلاگم...ایششششششششششششش...
من عاشق زمینه های تیره هستم..اینجا رو هم خیلی دوست دارم!!!

مسعود چهارشنبه 9 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 08:31 ب.ظ http://www.jameie.ir

ای بابا !!!

اونقدر از این .... پیدا میشن که اصلا ارزشش رو نداره آدم خودشو ناراحت کنه

ای بابا!!!

ناراحتیم از این بود که اون خودش نظرشو گفت و منم وقتی نظرمو گفتم ...
در هر صورت نظر هر کسی برای خودش محترمه...
مرسی مسعودی

آقا موشه چهارشنبه 9 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 09:57 ب.ظ

عزیز دلم قربونت برم آخه چه معنی داره آدم تو کامنتا قربون صدقه هم بره هان ؟؟
گل من خوب راست گفته همین شماها عزیزای دلم هستین که جو وبلاگارو خراب میکنین !!!!!!!!!!!!!

خوب انتقاد کرده دیگه چرا بچه رو میزنین خوب یه چیزی گفت شماها ول کن نیستین
این جای بحث داره که فعلا باید برم بعدا مفصل دربارش بحث میکنیم
ولی چه خوبه که آدم همیشه دوستاشو به لحن خوب صدا کنه دیگه گفتن عزیزم گلم قربونت برم که چیزی از آدم کم نمیکنه اینطوری خیلی بهتره
مثلا اگه تو ناراحت باشی من بیام بگم
سلام خانوم نیلوفر
حالتون خوبه لطفا گریه نکنین تا ساکت شید
اینطوری آرومتر میشی یا بگم
نبلو جون عزیزم انقد غصه نخور قربونت برم درست میشه همچی آخه حیف نیست گل به این قشنگی غصه بخوره ببین غصه بخوری منم غصم میشهااااااااااااا :دی

خوب بهتر شدی عزیزم

اون دوست عزیزی که اینطوری گفته طرز تفکرش اینطوریه سلیقش متفاوته ولی اگه اینجا میاد من فقط میخوام بپرسم از چه نظز گفته قربون صدقه همدیگه نریم به چه خاطر به خاطر فرهنگ به خاطر خراب نشدن جو اینجا حتما رو یه منظوری گفته اگه بگن من میتونم ازشون دفاع کنم

قربون همگیتون برم جونه شما شام دعوتم جایی وگرنه حتما وامیستادم واسه شام خوب حالا بمونه واسه یه فرصت دیگه انگار جایی دیگه به بودن من نیازه
خوب میبوسمتون گلای نازنینم
قربونتون بابای
:دی

آره گلم...عزیزم...اصن چه معنی داره هان؟؟!!! :)))))

به نظر منم خوب حرف زدن و صدا کردن ایرادی نداره...نمیدونم والا!!!

من خوبم موشی :)

خوب انگار فکر میکردن که اینجور وبا بی محتواست...

برو موشی به مرجان میگم بیاد ازت موشلت درست کنه هاااااااا :))))

بابای

پدرام چهارشنبه 9 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 11:16 ب.ظ

سلام..
میگما..ظاهرا شما عصبانی هستی!..میرم بعدا میام!..

در ضمن..میبینم که دیگه دانشجو شدی و حرف از دانشجو و ازینا میزنی!!..تازه..هنوز کلاسا شروع نشده به فکر دانشگاه نرفتن و اعتصابی و ..!!..خوشم باشه..خوشم باشه!..من این همه پول دارم میدم خوشحالم که دخترم رو دارم میفرستم دانشگاه اونوقت..!!!..

درضمن۲:..در مورد کامنت قبلیم..خب بعله..مغلمه..چون دخترمی اجازه داری!..چون تویی ها!!..;)

سلام بابا جون...
نه بابایی...نیستم...بودی حالا...

نه بابا..به خدا من دخمل خوبیم...میرم کلاس...اصلنم اعتصاب نمیکنم...به جونه یه دونه داداشم!!!

مرسی بابا...میدونستم تو انقد خوبی...می دونستم!! :)))))))))

کاوه - روزمرگی پنج‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 04:14 ب.ظ http://rroozzmmaarreeggii.blogfa.com

سلام نیلوفر عزیز

حال دادی بهمون که آوردیمون بالا تر . داشتم خفه میشدم مخصوصآ اینکه یه بو موهایی هم میومد اون زیر میرا .

خدا عمرت بده مادر . میگم تو که حال دادی بهمون و جامون و عوض کردی بیا و الیوم اکملت و لکم دینکم هم بکن و دین و بر ما کامل کن.
نیلو جان این موزیک وبلاگت و . . . .نمیدونم یه کاریش بکن دیگه.هم صداش خیلی زیاده و هم . . . .

یا حد اقل کاری کن که تنظیم و قطع و وصلش دست خواننده باشه . اینجوری به خواننده هاتم احترام بیشتری گذاشتی .

ایام بکام

سلام کاوه جان...

خواهش میشه...قابلی نداشت...چه بوهایی هان؟؟؟!!‌:)))))))))

بگو دیگه...بگو...می خوای بگی زشته آره؟...:(((
شوخی کردم...باشه کاوه جان...اونم به روی چشم...امر دیگه ای باشه...چایی نمی خوری برات بیارم...البته شبه دیگه!! می خوای چایی نیارم...ممکنه که خطرناک باشه!! :))))))))

و به کام شما...

کاوه - روزمرگی پنج‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 05:43 ب.ظ

سلام نیلوی عزیز

بابا . بابا . بابا

اگه دو نفر مث تو از اول عمرمون ما رو اینجوری تحویل گرفته بودن و به حرفامون گوش کرده بودند والله بخدا ما هم الان یه بچه عقده ای نبودیم .

ضمنآ استفاده از تکیه کلامهای من بدون ذکر منبع و ماخذ پیگرد قانونی نداره خیالت راحت باشه و هر جا دلت خواست استفاده کن.

هوالمعز - یا حق

سلام آقا کاوه خان جان...

مامان مامان مامان :))))

چیکار کنم دیگه...من اصولا خیلی به همه اعتماد به نفس میدم !!‌:))))))))

کدوم تکیه کلاماتو میگی آیا؟...چایی و اینا دیگه نه؟

یا حق

مارگریت وحشی بهاری پنج‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 07:59 ب.ظ http://magrite-vahshi.blogfa.com

حالا بقیه متنو بخون متوجه میشی

چشم...فقط زود آپ نکردین؟...اجازه میدادی ازش چند روز بگذره :)

شهرزاد جمعه 11 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 03:48 ب.ظ

سلام نیلو جون:
وقتی رفتم خوندم واقعا حالم بد شد
یکی نیست بهش بگه اگه ناراحتی دیگه چرا میای میخونی و کامنت میذاری!!!!
نذار و نظر الکی نده انگار کسی بهش گفته که بیا تو رو به خدا نظر بده!!
منم نظر تو را دارم و نظر تو رو هم خوندم.....
یکی باید بهش بگه که اگر کسی میاد و راجع به دلتنگی و ناراحتیش میگه و هیچ ابایی هم نداره از این اینکه کسی اونو بشناسه و فقط برای تسلای خاطر میگه تا شاید دو نفر بی غرض کمکش کنند و راهنمایی....
اصلا آدمی احتیاج به این داره که روابط اجتماعی با دیگران داشته باشه ......وبلاگ هم یکی از این جا هاست
جامعه ی ما جامعه ای شده که همه میخوان بگن من با تو فرق میکنم و دیگه هیچ کس دوست هیچ کس نیست همه میخوان همش هم دیگرو ضایع کنن بابا بسهههههههههه دیگه....
این مسخره گی نداره که ؛ اگر کسی از متن و موضوعی که راجع بش تو یه وب میخونه واز اون استفاده میبره یا میخنده و یا لذت میبره میگه خسته نباشی و یا واقعا زیبا بود.....
این فرد بی ادب باید بدونه که نظر هر کس مقدم و عزیزه.....
و اما راجع به فمینیسم باید بگم تا حدودی هم حق داشت بعضی ها حتی معنیه این واژه را نمیدونن و الکی ور میزنن.....
که یعنی ما هم هستیم.......
انتقاد خیلی هم چیز خوبیه ولی انتقاد به جا......
ناراحتی برو وب علمی بخون......
بی کاری مگه الکی وقت مردمو میگیری!!!!
طرف دوست داره تو وبش چرتو پرت بگه به تو چه؟؟؟؟؟؟؟ ؛تخلیه روحی بکنه خودشو همه که مثل شما باکلاس نیستند.....
احترام گذاشتن به سلیقه ی دیگران خودش نشونه ی ادب و احترامه.....
جواب ابلهان خاموشیست
دنیا دو روزه بابا بی خیال......
دوست نداری ؛دیدی وب یه خانومه نخون .....
قربونت
بوسسسسسسسسسسسسسسس
الفراااااااااااااااااااار

سلام عزیزم...
مجبور شدم یه کوچولو کامنتتو سانسور کنم!!!...آخه نمی خواستم از کسی اسم برده بشه...
نمیدونم...چی بگم والا...
در هر صورت مرسی از وقتی که گذاشتی عزیزم
بوس...
فرار واسه چی؟ !!‌:)))

شهرزاد جمعه 11 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 03:49 ب.ظ

اینو یادم رفت بگم:
در مورد فمینیسم منم نظر تو رو دارم
بعد هم کی گفته که شکل و شمایل وب اصلا مهم نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خودش باعث جلب خواننده میشه ولی محتوا مهم تره.....
ببین اون نصفه رو تایید نکنییییییییییی
قربونت:))

مرسی...
به نظر منم خوبه که وب زیبا باشه...به غیر از جلب خواننده باعث میشه آدم لذت ببره!!
تایید نکردم باباااااااااااااا!!!

شاذه جمعه 11 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:51 ب.ظ http://shazze.blogsky.com

سلام نیلو گلی
ای بابا! از این آدمای اعصاب خورد کن تو دنیای مجازی لجم می گیره! من که سریع کامنتای اینجوری رو پاک می کنم و اصلاً بهش فکر می کنم. انتقاد به جا خیلی چیز خوبیه اما اینجوریش...


خانمی قصه ی جدید شروع شد. بدو بیا تا داغه!

سلام شاذه جونم...
منم پاک میکنم...من نیومدم اینجا واسه نقد شدنه الکی...فک نمیکنم کسی هم بخواد اینجا ازش انتقاد بشه!!

وایییییییییییییی...اومدم :-*

بنفشه شنبه 12 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 08:54 ق.ظ

سلام نیلو جونم
امرز بعد چندوقت فرصت شد تا به یکی دو تا از بچه ها سر بزنم
خوشحالم که می خونمت
دلم برات تنگ شده بود
امان از این گیرای بیخود
همش باید حواست باشه که چی بگی چی نگی
به کی بگی به کی نگی
به قول یکی از دوستام این وبلاگا یه چاهه برای فریاد کردن حرفایی که نمیتونی بگی
حالا فکر کن فریادتم جیره بندی کنن
چی میشه؟

سلام عزیزمممممممممممممممممممم
خیلی دلم برات تنگ شده بود...کجایی تو اصن؟
الان دیگه همه چی جیره بندیه...از بنزین بگیر و برو تا فریاد زدن...
اگه بخوای راحت حرف بزنی به هزار تا چیز محکوم میشی...
تو خودت خوبی؟...بهتر شدی یا نه؟

عسل رز شنبه 12 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 12:38 ب.ظ

سلام
نیلو جان از قدیم گفتند که خسروان صلاح کار خویش دانند
هر طو راحتی من نظر شخصی خودم را گفتم اجباری در
کار نیست.راستی برای برگ سبز نظر ندادی چرا؟؟؟؟؟؟

سلام عسلی...
مرسی که نظرتو گفتی عزیزم...
میام میزارم...

کاوه - روز مرگی شنبه 12 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 04:39 ب.ظ

سلام نیلوفر عزیز

چشم . رو چشم . در اولین فرصت شما رو می لینکم.فقط مجال بده عسسیسسم .

خواستم جواب نظری که برام گذاشتی برات خصوصی بدم ولی دیدم اینجا پیام خصوصی نداره پس ولش . . .

هوالمعصوم - یا حق

سلام کاوه جون...

اوکی...مجالم میدم...چند کیلو می خوای؟ :)))

چرا بابا داره...می تونی بیای اینجا...پیامتو بزاری بعدم بگی که تاییدش نکنم...به همین سادگی...به همین خوشمزه گی!!!

حق همراهت

همدل شنبه 12 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 04:41 ب.ظ http://hamdellife.blogsky.com

عزیزم تو کار خودتو بکن

باشه عزیزم...من که کار خودمو میکنم...ولی مرسی برای تاکیدت!!!

یوسف شنبه 12 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 05:15 ب.ظ http://littlestar.persianblog.ir

سلام نیلو جون..خوبی؟..

در واقع بیشتر اونایی که بحث انتقاد و بعد مسخره کردن طرف رو پیش می کشن اولین نفرایی هستن که بر خلاف ظاهر موافقشون در باطن مخالف انتقاد هستن!!..بنابراین با این سبک همراه با ضد و نقیض فراوون سعی می کنن خودشونو همه چیز دان و روشن فکر جلوه بدن تا نظرشونو به کرسی بنشونن!!!

خب فمنیست بودن چیزی جز عقده درون نیست که متاسفانه خیلی ها ندونسته این شیوه رو تقلید می کنن!!..و سبک نوشتن هم در آدما متفاوته و نمی شه روش عیب گذاشت..منم با نظر خودت موافقم!..

سلام یوسف جونم...خوبم مرسی... تو خوبی؟

خوب آدمی که میاد انتقاد میکنه باید خودشم جنبه ی شنیدن داشته باشه...نه اینکه بقیه رو مسخره کنه!!!

فمنیست از نظر منم معنایی نداره...شاید همون عقده باشه...نمیدونم!!

ممنونم از وقتی که گذاشتی یوسف عزیزم :-*

مرجان شنبه 12 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 09:44 ب.ظ http://myn.blogsky.com

چی شده نیلو ؟ ایندفعه با کی زدین به تیپ هم ((=

اعصاب با ارزش خودتو سر دنیای مسخره نت و آدماش خورد نکن که ارزش نداره :دی بیخیخی ((=

فداتت

بابا من که به تیپش نزدم!!!...اون زد تیپ منو به هم ریخت ((=

آخه بعضی حرفا زور میاره به آدم...ایششششششش

قربانت

مرجان شنبه 12 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 09:44 ب.ظ http://myn.blogsky.com

موشی ؟ موشییییییییییییییییییییییییی ؟ تو لنگه کفش منو ندیدی ؟ :دی

من دیدما...داشت سر خیابون میدوید

آقا موشه شنبه 12 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 09:46 ب.ظ

چرا عزیزم دست منه مرجان مگه نگفتی لنگه کفشتو میدی به من !!!! من دوسش دارم نمیدممممممممم (گریه)

اِ اِ اِ لنگه کفش مرجان دست تو چیکار میکنه؟

مرجان شنبه 12 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 09:48 ب.ظ http://myn.blogsky.com

الهی نصف بشی موشی :دی
این نیلو هم معلوم نیست کدوم گوری غیبش زده ((= نزنی تو سره نیلو :دی پاشنه اش ۷ سانته ها ؟ بذار ۱۰ سانتیشو بدم ((=

الهی آمین :دی
ای بی تربیت...من که اینجام که!!!...موشی تو سر من بزنه؟...مگه جرات داره؟...من پیشیم میخورمش!!!

آقا موشه شنبه 12 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 09:50 ب.ظ

نیلو نیلو دیگه کیه من میشناسمش آیا ؟؟؟؟؟؟؟ آهان همون دختر غر غروعه ؟؟؟

اِ اِ اِ...بی معرفت منو نمیشناسی حالا؟...من غرغروام؟...الهی که موشی تریلی بیاد از روت رد شه!!!....نه نه گناه داری...همون الهی خفه شی بهتره ((=

مرجان شنبه 12 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 09:51 ب.ظ http://myn.blogsky.com

نهههههههههههه ! نیلو همون پیرزنه توی تبلیغ پفک نمکیه مینوئه ... از قصد اسمشو تغییر داده گذاشته نیلو :دی

ای بابا...از کجا فهمیدی مرجانی؟...من تغییر اسم دادم کسی نفهمه ها...تو چه باهوشی!! :دی

مرجان شنبه 12 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 09:53 ب.ظ http://myn.blogsky.com

موشی کارد بخوره تو اون شیکمت :دی زود زود بنویس تا نیلو نیومده جل و پلاسمونو جمع کنیم ... نیلو که بیاد تیکه بزرگمون ذره بینی میشه ((=

خوبه میدونی و می ترسی و میای آتیش میسوزونی...جون من مرجان من که کامنتدونیم تاییدیه...چجوری نوشتین و جواب همو هم دادین؟...تله پاتی داری با موشی؟

آقا موشه شنبه 12 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 09:55 ب.ظ

آره راست میگی الان میاد دباره هی غر غر میکنه !!!!! مرجان بیا تو وبش آتیش بازی کنیم :دی آخه مامانم نمیزاره خونه خودمون آتیش درست کنم !!

خودت غرغرویی...مگه اینجا مکان برگزاریه چهارشنبه سوریه که می خوای آتیش به پا کنی هان؟

مرجان شنبه 12 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 09:56 ب.ظ http://myn.blogsky.com

موشی تو میخوای منو از راه به در کنی مهتادم کنی ... اگه به مامانم نگفتم :دی

آره مرجان...این موشی شیطانه در لباس موش!!!...گولشو نخور :دی

آقا موشه شنبه 12 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:02 ب.ظ

اِ اِ اِ اِ اِ اِ اِ یواش نیلو بیدار میشه دهه نههههههه خره مهتاد نمیشیم جونه تو دوستم گفته اصلا مهتادی نداره !!

من بیدارم...می خوام ببینم تو کی از رو میری؟:|
ای دروخ گوووووووووووووووووووو...مرجان گولشو نخورا...مهتادت میکنه ها!!

مرجان شنبه 12 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:04 ب.ظ http://myn.blogsky.com

موشی من تو رو نشناسم به درد لای جرز میخورم ... بخوای خیانت کنی میدمت دست یشی ها !

بدش دست پیشی...بده...بده...این موشی قابل اعتماد نیستا...خودتم البته قابل اعتماد نیستی :دی
الفرارررررررررررررررررر

آقا موشه شنبه 12 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:06 ب.ظ

نه جونه تو !!!!!!! بیا بیا بگیر ببین من اصلا تورو از راه به در نمیکنم نیگا منو !!!! اصلا بزار نیلورو صدا کنم بیاد کلتو بکنه منم در میرم تو بیوفتی تو چنگالاش :دی

مگه من شیر و ببر و از این گربه وحشیام که چنگال داشته باشم؟!!!

مرجان شنبه 12 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:07 ب.ظ http://myn.blogsky.com

نگفتم .. نگفتم ... از اولشم معلوم بود میخوای منو گیگیلیو یه لقمه چپ کنی ... بزنم چشاتو در بیارم ؟ مظلوم گیر آوردی موش بی تربیت ؟ ها ها ها هااااااااااااااا ؟

بزن بکشش مرجان...این موش بی تربیت سزاش مرگ موشه!!!

آقا موشه شنبه 12 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:09 ب.ظ

ببین نیلو که ترس نداره بی آزاره ((=
ترسیدی ؟!!!!!!!!!!
تازه ببینه تو وبش آتیش روشن کردیم انقذه خوشحال میشه کلی ذوق میکنه !!

زهرمار موشی...مگه دستم بهت نرسه...عوض این آتیش سوزوندنا برو قالب بساز واسه دوست مامانم...
البته ناگفته نمونه دیدم ۲۶ تا کامنت غیر تاییدی دارم چشام ۴ تا شد!! ((=

مرجان شنبه 12 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:11 ب.ظ http://myn.blogsky.com

میگم موشی ! به نظر من که نیلو زیادی ترسناکه مخصوصا اون شاخ هاش ((= اصلا بیا یه کاری بکنیم ... اگه نیلو بازخواستمون کرد بگیم تقصیره نگین بوده :دی

اِ اِ اِ...مرجان توام؟...زهر مارو شاخاش ترس داره...من شاخم کجا بود آخه؟ :(
فک کردی من حرفتو باور می کنم...به نگین میگم...صبر کن!!

آقا موشه شنبه 12 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:14 ب.ظ

مرجان من میترسم بیا فرار کنیم =)) :دی
آره جونه تو همش تقصیر نگینه فک کنم شهرزادیم همدستش شده !! اینا میخوان مارو جلو نیلو خراب کنن وگر نه نیلو خودش میدونه ما هیچ وقت پشت سرش بد نمیگیم =))

تو که راست میگی!! :(

آقا موشه شنبه 12 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:14 ب.ظ

نگین کجایی تو بیا از پشت درختا ردتو زدیم سک سک

نگین خانمه...مگه مثل شما مردم آزاره؟

مرجان شنبه 12 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:15 ب.ظ http://myn.blogsky.com

هم تقصیره نگین بوده هم تقصیره شهرزی هم تقصیره سارا ... اصلا تقصیره خوده نیلو هم بیشترتر بوده :دی

حالا چیکار کنیم آیا ؟ یعنی فرار اونوخ ؟ :دی

فرار کن که به دستم نیوفتی مرجان!!
حالا تقصیر من و سارا و نگین و شهرزاده دیگه...!!!

آقا موشه شنبه 12 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:18 ب.ظ

اوه اوه گفتی سارا همش زیر سر اینه یگ ادمیه یگ آدمیه انقده بچه گلیه (ترس) ببین نه هنوز زوده میخوام برم یواشکی یه قورباغه بندازم تو تختش تا بیدار شد بترسه (غششششششش)

وایییییییییییییییییییییییییییییییی...قورباغههههههههههههههههه...ماماننننننننننننننننننن...من میترسم :((((

مرجان شنبه 12 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:18 ب.ظ http://myn.blogsky.com

موشی پس بیا این مارمولکو هم از دست من بگیر بذار زیر بالش نگین و نیلو

اصلا من که رفتم :دی

الفراررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر

وایییییییییییییییییی...مارمولک نه...ماماننننننننننننن...
اصن من میرم گریه میکنم...
نگینننننننننننننننننننن...بیا کمککککککککککککک!!! :(

آقا موشه شنبه 12 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:19 ب.ظ

ای بمیری وایسااااااااااااااااا من تهنایی میترسم بیا باهم بریم یهو بیدار میشن وایسااااااااااااااااااااااااااااا

شانس آوردی خوابم سنگینه...وگرنه تنها چیزی که از تو به جا میموند دُمت بود!!!

مسعود شنبه 12 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 11:11 ب.ظ http://www.jameie.ir

آپ نمیکنی؟

من که آپم!!

آپم میکنم عزیزم...

الان میام سراغت!! :)

هیوا یکشنبه 13 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 04:03 ق.ظ http://www.ariyanet.blogsky.com

سلام عزیز . دو پاراگراف آخرتو یه بار دیگه بخون . مخصوصا دو سه خط آخر پاراگراف آخر . این نظر واقعی توئه ؟
البته تو می تونی هر جوری که می خوای فکر کنی . یعنی این حق توئه . همیشه موفق باشی خانم .
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حایل / کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها

سلام عزیزم...بله...دقیقا نظرم همینه...معلومه که شما با نظر من مخالفی و اینم طبیعیه...اصل حرف منم سر همین اختلاف نظراست...این که نظر آدما با هم تفاوت داشته باشه یه چیز بدیهیه...به نظر من زمانی باید از کسی انتقاد کرد که نظرش باعث ضرر و زیان برای خودش یا بقیه یا شایدم جامعه بشه...در غیر این صورت انتقاد مفهوم نداره چون همون طور که نظر ما برای خودمون قابل احترام نظر بقیه هم برای خودشون محترمه!!
ممنون از وقتی که گذاشتی....
شاد باشی

عسل رز یکشنبه 13 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 09:57 ق.ظ

سلام
قول میدی اما عمل نمی کنی چرا؟
راستی من با اشرار در خدمتم

سلام عسلی...
عسلی جونم به خدا گاهی اوقات نمیتونم زیاد بیام نت...بعضی اوقاتم نمیتونم کامنت بزارم...چون سرعت اینترنتم پایینه وبلاگا رو سیو میکنم و می خونم و بعدش یادم میره کامنت بزارم :(
چشم...میام عزیزم

عسل رز یکشنبه 13 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 03:25 ب.ظ

سلام
نیلوفر عزیز روز خوبی برایت آرزومندم

سلام عسلی جونم...
مرسی قربونت برم...تو هم عصر و شب خوبی داشته باشی!!

بهار یکشنبه 13 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 04:30 ب.ظ http://nashenase-hamdel.blogsky.com

سلام. خوبی؟
یه سوال...
من چطوری آهنگ بذارم تو وبم؟؟؟؟

سلام عزیزم...الهی من فدات بشم که یه سوالی پرسیدی که من دو ماه طول کشید یاد بگیرم!! :(
عزیزم...برات ایمیل میکنم چون توضیحش طولانیه!!!

آقا موشه یکشنبه 13 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 07:43 ب.ظ

اِاِاِ بیدار شدی نیلو
به به چه هوای خوبی (سوووووووووت )
به به نیلو خانوم گل
سلام سلام
خدایی عجب هوائیه !!
به به به به
سلاااااااااام
به به
چیه چرا چپ چپ نیگا میکنی !!!!
سلااااااااام
نیلو تو کلت چی میگزره نیلوووووو به جونه تو همش اتفاقی بود وگر نه ما چطوری جواب همو دادیم نیگا منو نیلووووووووووو :دی
پس چی ما اصفهانیا دلامون به هم راه داره :دی
نیلوووووو وایسا نیلووووووووووو نیلوووووو غلط کردم نیلووووووووو نیلووووووووووووو
نیلوووووووو
نیلووووووووووو
غششششششششششششش
الفرارررررررررررررررررررر

به به موشه پررو!!
هوا خوبه آره؟
علیک سلام...
به به به به ...من تو رو میکشممممممممممممممم

تو کلم دارم نقشه ی قتل میکشم عزیزم...
والا از شما دو تا هر چی بگی بر میاد...
دلاتون احتمالا ب هم لوله کشی داره اونم مستقیم!!!
میکشمت...
وایسا ببینممممممممممممممم
وایسا بهت میگم!!

مرجان یکشنبه 13 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 09:03 ب.ظ http://myn.blogsky.com

سلام نیلو خوبی ؟ :دی

اینجا چه خبره ؟ بمب منفجر شده ؟ ((=

دیشب یکی داشت اینجا سوت میزد :| (سوتمولک)

الفراررررررررررررررررررررررررر

سلام مرجانیییییییی :)

آره...دو تا خرابکار اومدن بمب منفجر کردن اینجا ((=

سوت نبود...صدای بمب بود !! :دی

شانس آوردی حال ندارم بدوم دنبالت!! :))

سعید یکشنبه 13 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:38 ب.ظ http://tesviper.blogsky.com

خسته نباشی .
من تمام مطالبت رو خوندم . جالب بودن ادامه بده

ممنونم...
لطف کردی عزیزم...
:-*

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد