نیلوفرمرداب

گل نیلوفر در مرداب می روید تا همه بدانند که در سختی ها باید زیباترین ها را بیافرینند...

نیلوفرمرداب

گل نیلوفر در مرداب می روید تا همه بدانند که در سختی ها باید زیباترین ها را بیافرینند...

یه دوستی خاص!!

بگو برایم یک ماهی قرمز می خری با یک تنگ بلور بزرگ...

بگو که گاهی چیزی می نویسی...گاهی زیر آواز می زنی...گاهی بی هوا می خندی...گاهی اشک می ریزی...

از خودت بگو...بگو چه ماهی به دنیا آمدی...بگو می توانی برایم شعر بخوانی از شاملو یا فروغ یا حتی اگر من بخواهم از سهراب...

بگو دوست داری با هم یک قهوه بخوریم!!

دوست دارم با نگاهت معجزه ای ، با هر لبخندت یک حس غریب و با دلگیری ات دیوانه شوم!...

دوست دارم همراهت بیایم...بگو اینکه همراهت می خندم ، می ترسم ، عاشق می شوم ، عادت نشده و برایت تازگی دارد...

اصلا بگو می خواهی اسمم را بدانی؟!...بگو تا برایت تعریف کنم که هستم!...چکار می کنم...نقاشی می کشم یا نه؟!...بگو ته چشمهایم برایت آشناست اما حقیقتش هیچ یادت نمی آید جایی دیده باشی ام!!

بگو دوست داری من نگاهت کنم...بگو اسمت چیست؟...بگو دوست داری صدای موسیقی بلند باشد و بپرس ناراحتم می کند یا نه؟!!...

نپرس چرا!...فقط بگو دیگر گریه نکنم...دستت را جلو بیاور و اشکهایم را پاک کن...

بگو دوست داری چیزی برایم بخوانی...بخوان و بپرس قبلتر شنیده بودم یا نه؟...<<مطمئن باش می گویم نه!>>

برایم تعریف کن که خواهر کوچکتری داری تا بپرسم اسمش چیست؟!...

بگو که دوست داشته باشم ، با هم سوار قطار می شویم...

اسمت را به من بگو...دوباره نه!!...دوباره نگو...همه ی اینها را برای اولین بار بگو!...می خواهم تعجب کنم!!!...می خواهم به تو نزدیک شوم...

بگو که می توانی تا همیشه بمانی...بگو تا بگویم دوست دارم تا همیشه بمانی...

دوست دارم چیز خاصی بشود این دوستی!!!

نظرات 22 + ارسال نظر
عسل رز چهارشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 11:38 ق.ظ http://asaleroz.blogsky.com

سلام
به وب من بیا ماهی قرمز نداریم اما عسل دارم بهت بدم
خوشحالم میکنی اگه بیایی

سلام..
خوب...عسلم خیلی خوبه...
حتما میام عزیزم

بهار چهارشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 11:51 ق.ظ http://nashenase-hamdel.blogsky.com

چه مطلب قشنگی. خیلی قشنگ بود.
انشالله که بشه و اگه بشه چی می شه؟

مرسی...
شاید بشه خوشبختیو لمس کرد...خوشبختی که از وجود یه دوست خوب پدید میاد...یه دوست خاص!!!

آقا موشه چهارشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 02:54 ب.ظ http://mushmushak.blogsky.com

سلام پیشی ملوسه
به به قشنگ بود
نبلو زدی تو سبک گربه ای (خنده)
میووووووو (پیشته دههههههههههه)

نیلو چیزه .. منم میخوام تو این زیتونه بنویسم فقط ماله جماعت نسوانه یا مارم را میدن (خنده)
من نمیدونم اگه اجازش صادر شد خبرم کن حالا از هر کی میخوای برو بگیر

سلام علیکم...
مرسی...
آره دیگه...میووووووووووووو

نمیدونم...باید به سارا بگی که فعلا غیبش زده بازم...بهتره که خودت باهاش صحبت کنی چون اون باید دعوت نامه بفرسته...
بهش میگم...ولی خودتم بگو اوکی؟

تیده آ چهارشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 03:35 ب.ظ http://ghalb-yakhii.persianblog.ir

همیشه ما میخوایم دوستی هامون متفاوت باشه اما واقعا اینطوره؟

فکر نمیکنم...بین خواسته های ما با واقعیت تفاوت بسیاری هست!!

پدرام چهارشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 06:23 ب.ظ http://pedygol.blogsky.com

سلام بر نیلوفر خانوم عزیز..
خوفی خانوم؟..شرمنده..یه یک هفته ای از تمدن و اینترنت و اونترنت و چیزای دیگه نتدور بودم!..
میگما..من قهوه وست ندارم!..بیا با هم چای بخوریم؟!..یا اصلا بیا هات چاکلت بخوریم..این بهتره!..
نیلو جان..خیلی قشنگ بود..خیلی..
امیدوارم به خواسته هات برسی..

سلام پدرام جونممممممممم :-*
خوفم...عیب نداره بابایی...ما دیگه عادت کردیم :)))))
منم نسکافه رو بیشتر دوست دارم...چاییم دوست دارم...هات چاکلتم دوست دارم...اصن من همه چی دوست دارم الا کافه گلاسه!!‌:))
مرسی پدرام جون...
ممنون...تو هم برسی به خواسته هات ایشالله :)

Oliera پنج‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 01:56 ب.ظ http://olier.persianblog.ir

ممنونم که قابل ذونستید و به خونه ایلیا تشریف آوردید و ممنون از ابراز لطفتون.
...................بابایی

سلام بابایی...
من همیشه پیش شما و ایلیا میومدم...کامنتم براتون میزاشتم...با شما و ایلیا غریبه نیستم...
ایلیا خیلی نازه ماشالله...ماشالله...ماشالله..(من زدم به تخته شما هم بزنید یه وقت چشم نخوره...البته چشمم شور نیست :) )

شهرزاد پنج‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 05:34 ب.ظ

ســــــــــــــــــلام خانوم گل:
خوبی عزیزم:
عزیز خیلی قشنگ بود این تراوشات ذهنت و این خواسته هات!!!!
کاشکی همه ی اینایی که گفتی میشد !!!
ولی من هم یه خواهر خوب دارم و هم یه دوست واقعی!!!!
اونم خودتییییییی عزیزم ولی کاشکی منم برات یه دوست واقعی میشدم و مثل اینکه لیاقت این دوست خاص را ندارم!!!
دوست دارم
بوس

سلام عزیزم...
خوبم..مرسی...
متشکرم!! :)
کاش و کاشتن سبز نشد !!‌:))))))))
الهی قربونت برم من...آخه دیوونه ، اگه نداشتی که ...استغفرلله...تو برام خیلی عزیزی...خودتم اینو خوب میدونی...یه خواهر دیگه
بوسسسسسسس
منم دوست دارم

مرجان پنج‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 09:19 ب.ظ http://myn.blogsky.com

نیلو جون ! دنبال این دوستی ها نگرد .. گشتیم نبود نگرد نیست :دی

تو حالت خوبه ؟ نیشمولک دوست میخوای چیکار خودتو عشقه ((=

آره خوب...خودمو عشقه :))))))))

عزیزم..اینا تراوشات ذهنمه...دلیل نداره که واقعی باشه !!‌:))))

عادل پنج‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 10:13 ب.ظ http://www.marine79.blogsky.com

سلام نیلوفر جان.
از خوندن نوشتت لذت بردم.یه جورایی حرف خودم بود.منم امیدوارم همه دوستیها یه جوره خاصی بشه.
در ضمن میشه بگی باید چکار کنم که آرشیو مطالب و تقویم بیاد یه ور و لینک دوستان بره یه ور دیگه؟؟؟من مال خودمو دستکاری کردم حالا قاط زدم.
مرسی

سلام عادلی جون...
مرسی عزیزم...منم امیدوارم...
عزیزم...من بلد نیستم با قالبا کار کنم...مرجان یا موشی میدونن...شرمنده ام...کاش میتونستم کمک کنم !! :(

شهرزاد جمعه 30 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 01:29 ق.ظ

سلام بدو بیا که اپممممم!!!
بدو بدو!!!!

سلام...
اومدم...
برات گذاشتم :))))

شاذه جمعه 30 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 10:22 ب.ظ http://shazze.blogsky.com

گفت آنچه یافت می نشود آنم آرزوست!

دقیقا!!!

شاذه جمعه 30 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 10:40 ب.ظ

لینک شما اضافه شد!!

ممنونم :)))

afshin, germany جمعه 30 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 11:33 ب.ظ http://rooidad.persianblog.ir

[گل][گل][گل][گل][گل]
زشیر شترخوردن و سوسمار
عرب را بدانجارسیدست کار
که تاج کیانی کندآرزو
تفو برتو ای چرخ گردون تفو. .

,,, mehreganat khojasteh bad ,,, [گل][خونسرد]

ققنوس (abioFarzad سابق) شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 10:13 ق.ظ http://wWw.StartOfAnEnd.bLogF.iR

سلام
خوب این درسته؟ آدم یه جا بره کامنت بذاره ولی آدرس وبلاگشو ننویسه؟؟!!

به به سلام علیکم...
نه والا...اصلندشم درست نیست... به جون خودم فک کردم گذاشتم ...تازه رفتم به بهار خانم اینا گفتم به این آقای ققنوس اینا بگو خوب یه کامنتم واسه من بزاره دیگه!!!

عسل رز شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 10:32 ق.ظ http://asaleroz.blogsky.com

سلام خانومی
ممنون ازاینکه تشریف اوردید برای صرف عسل
ببخشید اگه عسلش زیاد شیرین نبود اخه عسل تقلبی توی بازار زیاد شده.
امروز تولدم اگه بیایی خیلی خوشحال میشوم

سلام عسل خوردنی...
خواهش میکنم...ممنون که شما به من هم عسل دادی بخورم...شیطون از کجا فهمیدی من شکمو ام؟...
این عسلی که من دیدم اصله اصله :-*
آخ آخ دیر خبر دار شدم که...ولی چشم حتما خدمت میرسم

فرزانه شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 11:07 ق.ظ

سلااااااااااااااام نیلو فر خانوم. من بالاخره اومدم. مرسی بابت تبریک تولد.

به به سلام فرفری خانوم :))))))
چه عجب...بالاخره یه سرم اینجا زدی بابا...خوش اومدی عزیزم...
خواهش میشه...وظیفه بود...

مرجان شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 05:01 ب.ظ

سلام نیلو شنگولیه من :دی
کجایی کوشی ؟ پیدات نیستا ! نیاز کجا غیبش زده ؟ نکنه غیبته نیاز هم زیر سره توئه آره ؟ کشتیش بی تربیت ؟ (غشمولک)

سلام مرجان منگولیه من :))
اینجام...همین جام دیگه...اینجا بابا...ببین : ))
آهان...ببین نیاز تلفنش ایراد پیدا کرده و فعلا قطعه...نمیدونم کی میاد...ولی میاید...
آخه مگه من قاتلم بابا؟ :((

رضا مشتاق شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 05:18 ب.ظ

نیلو هم متنو خوندم و هم کنجکاو شدم ببینم چه کامنتایی روش نوشتن ...

به عنوان یه متن ادبی بهش نگاه میکنم و میگم عالی بود ...خیلی عالی
به عنوان یه ایده ئال میتونیم بهش تگاه کنیم و نه اگر صد درصد حداقل گوشه هایی از اون رو میشه پیدا کرد

و علاقه ایی ندارم برم بالا منبر و بگم نگرد نیست و گشتیم نبود !!!!!

ما وقتی به یه درخت پر میوه میرسیم ..قرار نیست که همه میوه هارو بخوریم ...
دو تا سیب یا چندتا بخوریم کفایت میکنه ...

این چیزایی هم که نوشتی شاید همه اونا یه جا پیدا نشه ..ولی اگه دوتا از اوناهم وجود داشته باشه کفایت میکنه .

مشکل اینه که زیاده خواه شدیم
فکر میکنیم یه نفر در آیین دوستی باید همه چیزو بزاره وسط و ماهم استفاده کننده و لذت برنده صرف باشیم ...

* * *
یه جور گپ بود این کامنت
اگه خیلی ربطی به نوشته این پست نداشت ...
وری وری سری !!!

سلام...چه عجب یکی از این متنای ما کنجکاویه شما رو برانگیخت!!
مرسی...
خوب رضا جان...اگه یه دور دیگه متنو نگاه کنی میبینی که اسمش هست یه دوستیه خاص...ببین من این درختو میبینماااااا اما میوه هاش در دسترسم نیست!!
من نمیگم که نیست چون امکان نداره که نباشه...همیشه و همه جا دوستای خاص پیدا میشن ولی معلوم نیست که به پست ما هم بخورن یا نه!!!
بزار یه چیزیو بهت بگم...دوستیای الان مثل دوستیای که من دارم با افراد مختلف در یه حده...در حد یه سلام و علیک و نهایتا یکی دو ساعت حرف زدن...من نه زیاده خواهم نه خودخواه...من وقتی به یه نفر به عنوان یه دوست نگاه میکنم (جنسیتش اصلا مهم نیست) تا جایی که برام ممکنه و بتونم هر کاری برای دوستم انجام میدم...من اینجوری هستم و از خودم مطمئنم اما تا حالا نبوده دوستی که از همه چیزم براش مایه بزارم!!!...خوب خود تو...اگه بخوای برای یه نفر خیلی مایه بزاری صددرصد انتظار داری که روابط متقابل باشه...اما الان هیچکس تو مود اینجور دوستیا نیست....
یادمه یه پست دیگه هم نوشته بودم که گفتم دلم یه دوست می خواد که با اون بشیم یه روح در دو بدن...اما متاسفانه من هنوز اون دوست خاص رو پیدا نکردم
* * *
اتفاقا خیلیم ربط داشت و خیلی از اینکه متنو و نوشته مو مورد توجه قرار دادی که راجع بهش نظرتو گفتی خوشحال شدم...
اگه جواب منم ربطی به کامنتت نداشت من بیشتر وری وری ساری!! :))

غریبه یکشنبه 1 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 12:43 ق.ظ

سلام

تازگی ها ذهنم شدیدا به این سبک از نوشته ها ، نیاز پیدا کرده ...

البته منظورم عاشقانه نبود (!) مقصودم نوشته هائیست که جملاتش قابل حدس زدن نیستن .. نوشته هائی که سبک ها رو میشکافن تا به مرز بروز برسن .. نوشته هائی که برای فهمیدن شون باید تامل کرد ، باید فکر کرد ، باید زحمت کشید ... نوشته هائی که نوشته نیستن ، شعرن ، ملودین ، یک نت نا مشخصا .. نوشته هائی که از چشم وارد میشن ، در قلب جاری رخنه میکنن و توان خروج از مغز رو ندارن .. نوشته هائی که .....

آآآآه نیلو ، چقدر دلم از این نوشته هااا میخواد ...

یا حق

سلام عزیزم :-*

جدا؟...

تو جون بخواه...کیه که بده:)))))))))))))
اگه دوست داری بازم برات می نویسم...فقط یه چیزی...پس از هر بار نوشتن و سر و کله زدن با این متنا مخم تا دو روز هنگ می کنه :))))))))
در ضمن...می تونی به زیتونم سر بزنی...اونجا بیشتر این سبک نوشته ها رو میبینی...

مواظب خودت باش...

بای

عسل رز یکشنبه 1 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 09:38 ق.ظ http://asaleroz.blogsky.com

سلام عزیزم
قدومت گلباران
دوستت دارم ودوست دارم در ردیف دوستانت باشم
تقدیر وتشکر من را به خاطر ابراز احسا سات گرمت پذیرا باش
منتظرت هستم

سلام عزیز دلم...
مرسی عسلم...
منم دوستت دارم...از وقتی که پاتو اینجا گذاشتی جزو دوستای من شدی...
وظیفه بود عسلیه شیرین...
لینکت کردم...
بوس

&#1606;&#1585;&#1580;&#1587; یکشنبه 1 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 11:16 ق.ظ http://narjess.persianblog.ir

&#1575;&#1711;&#1585; &#1576;&#1605;&#1575;&#1606;&#1740; &#1580;&#1607;&#1575;&#1606;&#1740; &#1585;&#1575; &#1576;&#1607; &#1605;&#1575;&#1606;&#1583;&#1606; &#1583;&#1585; &#1586;&#1740;&#1576;&#1575;&#1740;&#1740; &#1605;&#1740; &#1705;&#1588;&#1575;&#1606;&#1740;.

مرسی...حالا مطمئنی اگه من بمونم جهان زیبا میشه؟!! :)))
اگه میشه که با کمال میل :))

بنفشه یکشنبه 1 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 03:07 ب.ظ

سلام
خوفی؟

چیه نیلو؟زدی جاده خاکی
آبجی کوچیکه چشه؟
نمیخوای به من بگی؟



از ته دل نوشتی ها
معلومه یه جورایی خیلی خیلی زیاد به دل میشینه
منتظرتم ها
نگرانتم

سلام عزیزم...
کجایی تو بابا؟..

من خیلی وقت بود که تو جاده خایک بودم...تازه دارم مسیر آسفالتو پیدا میکنم...
آبجی کوچیکه خوبه..خیلی خوب :)


مرسی گل بنفشه من...
نگران برای چی؟.. من نگران توام و نفهمیدم بالاخره تونستی با خودت کنار بیای یا نه؟

بوسسسسسسسسس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد