میگن هر اومدنی،یه رفتنی داره...
۵سال پیس اومدم...کوچولو بودم...همه فکرم حول و حوش چیزای کوچولو میچرخید...
اما نیلوفر هنوز نچشیده بود اون چیزایی که باید میچشید تا یه ذره چشاش وا شه...
اوایل اینجا واسم فقط یه سرگرمی بود..اما کم کم بهش عادت کردم...
الان دیگه باید رفت...همه چی یه تاریخ انقضا داره...تاریخ انقضای نیلوفر و مردابشم رسیده...
روزای خوب و دوستای خوب دنیای مجازی رو فراموش نمیکنم...
همیشه و همیشه یادتون یه گوشه دلم میمونه...
نمیدونم شاید یه بار دیگه،یه گوشه دیگه این دنیا،اومدم و دوباره نوشتم!
واستون آرزوی موفقیت میکنم...
خداحافظ...
یه کم سخته...وقتی میبینی توی یه سراشیبی افتادی که میتونی تخته گاز بری جلو...یه دفعه انگار یکی همچین ترمز دستیو میکشه که شتلق! میخوری تو در و دیوار....
حالا طرف به هیچ جاشم نیست که این کارو کرده...بعد تازه فکر کن که این طرف،به طرفهایی تبدیل بشه که تو با هفت جد پشتتم نمیتونین از پسش بربیاین!!!
فقط میتونی دلتو خوش کنی به اون دوستایی که صاف تو چشات نگاه میکنن و میگن تو نگران نباش،هرکس بخواد تو رو اذیت کنه باید از روی ما رد شه...
وقتی به عمق چشاشون نگاه میکنی،انقد زلاله که اشک تو چشات جمع میشه...یه بار دیگه ته دلت قرص میشه...
همه با هم یه دست یا علی میدین و...
دوباره پیش به سوی موفقیت...
پ.ن ۱ : دنیا پر از خوبیه...پر از شادیه...اگه نمیبینیم،چون ریزبین نیستیم...
پ.ن ۲ : خدایا...ازت ممنونم به خاطر اینهمه کوه که پشتمه...مرسی به خاطر تک تکشون...