نیلوفرمرداب

گل نیلوفر در مرداب می روید تا همه بدانند که در سختی ها باید زیباترین ها را بیافرینند...

نیلوفرمرداب

گل نیلوفر در مرداب می روید تا همه بدانند که در سختی ها باید زیباترین ها را بیافرینند...

میای بریم بازی کنیم؟!؟!

بالاخره نمردیم و توسط مرجان خانم به بازی دعوت شدیم!!!...مرجان گفته اگه بازی نکنم سرمو میبره   منم چون به سرم علاقه دارم بازیو انجام میدم!!!

خودتو معرفی کن : نیلوفر ج... هستم...متولد ۱۱ شهریور سال ۱۳۶۶...کوچولو...ساده...شوخ..خنده رو...زودرنج...حساس...از اینا که اشکشون دم مشکشونه...احساساتی و رومانتیک...کتابخون...عشق سفر...زود جوش...مهربون...اگه هم پا رو دمم بزارن بد اخلاق و پاچه گیر...گاها غرغرو!!!

فصل و ماه و روزی که دوست داری: فصل پاییزو دوست دارم به خاطر هوای ابری و حال و هوای عاشقونه ش!!! به خاطر نم نم بارونش و هوای خوبش...ماه مهر و اردیبهشتو دوست دارم...روز خاصیو دوست ندارم.کلا روزایی که با یکنواختی همراه نباشه رو دوست دارم...

رنگ تو: خودم رنگ لیمویی و یاسی و سبزو دوست دارم...اما همه ی لباسام نارنجیه!! کلا به هویج معروفم!! ...البته رنگ نارنجی رو هم خیلی دوست دارم...

غذای مورد علاقه: از غذاهای مامان پز!!! فسنجونو دوست دارم...از غذاهای رستوران پز!! استیک و پیتزا... 

موسیقی مورد علاقه: آهنگای بی کلام پیانو رو خیلی خیلی دوست دارم...از آهنگای خواننده ها هم ، از هر آهنگی که خوشم بیاد...گاهی اوقات آهنگ قری و شیش و هشت...گاهیم آهنگای پر سوز و گداز...بستگی به حالت روحیم داره!!!

بدترین ضد حالی که خوردی: یه بار عید بود...بعد خاله ها و داییام و بابابزرگم اینا رفته بودن شمال...ما هم چون بابام کار داشت نرفتیم...بعد بابام یه دفعه ای کارش سبک شد گفت ما هم میریم...زنگ زدیم ازشون آدرس گرفتیم و با شوق و ذوق ساک بستیم ولی پلیسا جاده رو به خاطر شلوغیه بیش از اندازه بسته بودن و نمیزاشتن هیچ کس بره...ما هم دست از پا درازتر برگشتیم

بزرگترین قولی که دادی: قول بزرگی به کسی ندادم چون میترسم نتونم بهش عمل کنم...کلا زیاد اهل قول دادن نیستم...

ناشیانه ترین کاری که کردی: مهندسیه کامپیوتر!!!...زدم هاردمو سوزوندم!!

بهترین خاطره ی زندگیت: گذروندن یک روز با یه دوست خوب! 

 بدترین خاطره ی زندگیت: مرگ عمو حسینم و مامان جونم..

شخصی هست که بخوای ملاقاتش کنی: آره...

برای کی دعا می کنی؟: هر وقت می خوام دعا کنم تمام آدمایی که می شناسم میان جلوی چشمم...تقریبا برای همه دعا می کنم اما اول برای پدر و مادرو خواهرم دعا  میکنم که همیشه سالم و سلامت و سربلند باشن...

به کی نفرین می کنی؟: وقتی کسی دلمو می شکنه نفرین نمی کنم...می سپارمش به خدا...

وضعیتت در ده سال آینده:  شاید هنوز دارم درس می خونم...شاید ازدواج کردم...شایدم مردم!!

 حرف دلت: دلم عشق می خواد...شور می خواد...یه عالمه انگیزه و یه عالمه تلاش می خواد...دلم یه زندگیه پر از دوست داشتن می خواد...دلم نیمه ی گمشده مو میخواد!!

من مانی ، شهرزاد ، بهار ، سارا  ، ققنوس  و محمد یوسفی  رو دعوت می کنم که بازیو ادامه بدن...

پ . ن : قال خاله مینا سلام الله علیها (دوست مامانم) در نشستی که چندی پیش با هم داشتیم فرمودند نیلوفر قیافه ش دقیقا عین دخترای شرقی شده و نازنین عین دخترای اروپایی!!!(خدا بده شانس)...

نظرات 17 + ارسال نظر
نیما دینگالیگا پنج‌شنبه 19 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 11:07 ب.ظ http://dingaliga.persianblog.ir

سلام...خوبی؟..میبینم که یه بازی جدید توی وبلاگستان به راهه!خدارو شکر که من بازی نیستم چون اصلا حوصله اعتراف بازی ندارم:دی...تا بعد

به به بهههههههههههههه...جناب دینگالیگا الدوله...چه عجب بابا!!!
اِه...کاش دعوتت میکردما :)))))))
مرسی که اومدی عزیزم...خوشحال شدم...
تا بعد :-*

مهرزاد......مهرووفا جمعه 20 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 01:51 ق.ظ http://www.mehroovafa.blogfa.com

سلام .خوبی .هر چند که توی یه سنی هیتس که نصف سن من است ولی ماشالله خوب سر و زونی دارین شما دخترهای امروزی .نه پائین میزارین نه بالا .یه راست میگن ما شوهر میخوایم از مدل حاج یونس .....وای به شما دختر های یه ذره شیطون ...شاد باشین .هنوز دهنتون بوی شکلات میده یه ذره صبر کنید .توی کوچه ما حد اقل ۲۰ جوان میشناسم که همگی بالای ۳۰ سال سن دارن و هیچکدوم هم توی فکر متاهل شدن نیستند .در ضمن همه شوم هم یا دکترند یا مهندسن یا استاد دانشگاه هستند ولی انگاری شوهر انهم از مدل حاج یونسی خیلی کم پیدا میشه .اینقدر شوهر شوهر نکن چش سید میگم یه روز یکی از خواهر زاده هایم بیاد خواستگاری البته اگه بتونه دانشگاه رو تمام کنه و بعداش بره سربازی و بعداش هم کار پیدا بکنه و بعد هم ماشین بخره و بعد هم خونه بخره و اونوقت دیگه وقت مردنشه هاهاهاها

سلام...مرسی خوبم...تو خوبی؟
خندهههههههههههههههههههههه...خوب چیکار کنیم دیگه...صادقیم:))) ...شما چند سالته مگه مهرزاد جون؟
وایییییییییییی...بابا حالا من یه چیزی گفتم...
ای بابا...بگو پس باید وایسم تا گیسام رنگ دندونام شه دیگه :))))))))))

عادل جمعه 20 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 02:02 ق.ظ http://www.marine79.blogsky.com

به به می بینم بازی اینجام براه.
خوبی خانوم مهندس؟؟؟
می گم چرا شما پاییز و دوست دارید همه؟؟؟آخه کجاش عاشقانس؟؟آدم یاد بدهکاراش میفته نه عشق.

بازم سلسقت از مرجان بهتره تو رنگ.ولی بهتر بود ازت سوال میشد کدوم رنگ و دوست نداری

غذا رو خوب اومدی

من یادمه یه بار تو جاده شمال ۱۸ ساعت موندم تو ترافیک.نه راه پس داشتم نه راه پیش

وضعیتت تو ده سال آینده یه جیزی مثل مرجانه

حرف دلت زیبا بود.امیدوارم به خواسته هات برسی و خداوند دعاهاتو قبول کنه

آره بازیه...
مرسی خوبم کاپیتان!!...تو خوبی؟
وایییییییییییییییییییییییییییی...چه بی سلیقه ای عادل...نوچ نوچ نوچ...عادل تو که انقد بی سلیقه نبودی کهههههههههه :(((

اینم حرفیه...من از رنگ خردلی متنفرم...می خوای تو ازم سوال کن من بگم :))))))))))

خب خدا رو شکر...تو هم کم شکمو نیستیا !:))))))

الهیییییییییییییی...رفتی شمال خوش گذروندی.. بعدش خدا زد پس کلت !!‌:)))))

نمیدونم والا...

مرسی...ایشالله تو هم به همه ی خواسته هات برسی :)

سامی جمعه 20 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 04:50 ق.ظ http://googooshpic.blogsky.com

سلام عزیزم
خوبی
مدتی بود که اپ نکرده بودم
ولی حالا اپم و منتظر شما دوست عزیزم
بای بای

سلام سامی جون...
مرسی
چشم...خدمت می رسم :)
بای

افسانه جمعه 20 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 01:50 ب.ظ

سلام نیلوفری چطططططوری منو که ایشاللا شناختی منم .... استاد بی جیره و مواجبت!!! 8 -)

سلام استاااااااااااااااااااااااااااااااااد....مگه میشه من تو رو نشناسم...کلی کارم گیرته...کلی التماس دعا دارم...منو دریاب پیلیززززززززززززززززززززز :(((((((((

شاذه جمعه 20 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 02:01 ب.ظ http://shazze.blogsky.com

سلام نیلوفر جونم
وای من این بازی رو دوس دارم. آدم کلی با دوستاش آشنا میشه:)
بووووووووووووووووووووس

سلام شاذه جونم...
آخی اگه دوست داری دو بار بازی کنم :))))
بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوس

دردونه جمعه 20 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 04:23 ب.ظ http://ghesseyehoboot.persianblog.ir

سلام !خوبی؟ اینجا چه خبره؟ همه مشغول بازین که ! الان بلاگ مرجان بودم اونم همینجوری در حال این بازیا بود ! والا این روز آخر این ماه مبارک من که فقط چشام داره سیاه تاریکی میره کیبوردو به سختی میبینم ! اومدم سرگرم شم یادم بره که غش کردم ! اونوقت شماها چجوری هی ورجه وورجه و بازی میکنید؟ ماشالا به این همه انرژی! ایشالا همیشه سالم و سلامت باشید !

سلام عزیزم...خوبم تو خوبی؟والا مرجانو که میشناسی...انرژیش تموم نمیشه...منم که خستگی ناپذیرم...دیگه چیکار کنیم دیگه... :)))
مرسی عزیزم...همراه با تو :-*

شهرزاد جمعه 20 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 05:23 ب.ظ

سلام نیـــــــلــــــــوفری:
خوبی عزیز؟؟؟؟؟؟؟؟
ممنون که منودعوت کردی ولی خودت میدونی که من یه نموره تنبلم دیر تو مسابقه شرکت میکنم
پستمم جدیده من هفته ی دیگه مینویسم....
قربونت برم
بوسسسسسسسسس
عیدتم مبارککککککککک

سلام علیکم...
خوبم تو خوبی؟
ببین...دیر شرکت نکن...این مسابقه ها یه زمانی دارن...وقتی که از تب و تابش خارج بشن دیگه جذابیتی ندارن...حالا یه ایندفعه رو شما زرنگ باش اگه اتفاقی افتاد با من!!!
بوسسسسسسسسسسسس
عید تو هم مبارک

مرجان جمعه 20 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 11:30 ب.ظ

میدونی وقتی پستت رو خوندم ، کدوم قسمتش خیلی خندیدم ؟ اونجا که گفتی دوست داری یکیو ملاقات کنی ، اون شکلکه که وردنه دتشه ((= نکنه میخوای منو گیگیلیو ملاقات کنی ؟ والا اینجور که تو وردنه به دستی ، لابد داری واسه منو گیگیلی خط و نشون میای دیگه (غشمولک)

غذاهای خوشمزه و لذیذی اسم بردی ؛) منم فسنجون رو خیلی دوست دارم

نه عزیزم...من واسه تو گیگیلی دسته گل میگیرم دستم...اون وردنه هه سهم یکی دیگس!!! غشششش

آره...خوشمزه ست (همون آیکونه که آب از لک و لوچه ش آویزونه!!)

*+*+*سارا*+*+*+ شنبه 21 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 01:30 ق.ظ

سلام سلام
مرسی که دعوتم کردی
چشم....میام بازی

بذار کمی حالم مث آدما بشه

بوس بوس

سلام عزیزم...
خواهش میکنم...
چشمت بی بلا...

اوکی پس منتظرم...
بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوس

*+*+*سارا*+*+*+ شنبه 21 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 01:31 ق.ظ

عیدت مبارک اسیسم

عید تو هم مبارک چشم آبیه من :-*

محمد وسفی شنبه 21 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 02:29 ق.ظ

سلام نیلی. آخه شما مرض افشاگری گرفتین(تو و مرجان) چرا ما و مبتلا می کنید. حالا خر من یکی که از پلگذشته و به مراد دلمون رسیدیم. شما چرا اعتراف می کنید.

سلام محمد جون...ببین ما که مرض نگرفتیم...ما صاف و صادقیم...از حالا میگیم که بعدا حرف و حدیث توش پیش نیاد :))))))))))
حالا جون من نمیترسی بنویسی خانمی بیاد بخونه بعد سرت بره بالای دار؟! :))))))

آقا موشه شنبه 21 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 04:27 ب.ظ


چطوری نیلووووووووو
سلام غر غرووووو :دی
چطوری هویج
چطوری پیشی
چطوری فسنجون
خندههههههههه
نیلو تو انقده هم حساس نسیتی تو یه دختر خبیثییییییییییی :دی
دلم عشق میخواد اه اه اه تا حالا عقش داشتی چی گلی به سرت زدی زبون باقیشو هستم یه عالمه انگیزه و یه عالمه تلاش می خواد...دلم یه زندگیه پر از دوست داشتن می خواد...دلم نیمه ی گمشده مو میخواد!! البته نیمه گمشده نمیخوام نیمه پیدا شده میخوام اصلا یکی بیاد منو پیدا کنه :دی

۱۰ سال آینده : دقلوها پس چی ببین مینوشتی یه عاااااااااالمه بچه (خنده)
ببیبن منظور خالت از شرقی همون جاپونیا چینیا ایناست مغولا وووو الفراررررررررررررررر

خوبم موشیییییییییییییی
خودتی...
خودتی...
خودتی...
خودتی...
کوفتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
خودت خبیثی موش موذی :))))))))
خوب...این عشق دوست دارم متعلق به نیمه ی گمشده باشه و پایدار!!!!

اون تویی که احتمالا ۷۰ ۸۰ تا بچه داری :))))
موشی میام میزنمتاااااااااااااااااااا
وایسااااااااااااا

تیده آ شنبه 21 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 05:41 ب.ظ http://GHALB-yakhii.persianblog.ir

سلام بی معرفت
تو آپ میکنی شرا خبر نمیدی
منم شند وقت پیش این بازیو نوشتم
راستی آپم یه سر بیا خواستی

سلام عزیزم...
آخه من نمیگم هیچ وقت :(
آره خوندم...
چشم...

عسل رز یکشنبه 22 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 08:18 ق.ظ

عزیزم عیدت مبارک

ممنون که تشریف اوردید.

دعوت مرجان را رد نکن

عید شما هم مبارک...

وظیفه بود

رد نکردم دیگه :)))

بهار یکشنبه 22 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 08:48 ق.ظ http://nashenase-hamdel.blogsky.com

آخه دختر اینجوری که باید همه پتمون و بریزیم رو آب.
آخه من از دست تو چیکار کنم؟
باشه شرکت می کنم. چیکار کنیم یه نیلوفر که بیشتر نداریم

خوب واسه همسن دعوتت کردم دیگه!!‌:)))))))))
هیچی... :)
قربونت برم...بوس

*+*+*سارا*+*+*+ یکشنبه 22 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 04:10 ب.ظ

تازه بازی هم کردم...تو نیستی که ببینی که

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد