نیلوفرمرداب

گل نیلوفر در مرداب می روید تا همه بدانند که در سختی ها باید زیباترین ها را بیافرینند...

نیلوفرمرداب

گل نیلوفر در مرداب می روید تا همه بدانند که در سختی ها باید زیباترین ها را بیافرینند...

سلام خانوم کوچولو!!

سلام کوچولوی ناز ، سلام خانوم شیرین و دوست داشتنی...

بالاخره اومدی؟...می دونی چقدر برای اومدنت صبر کردم؟..آخه تو مال کسی هستی که مثل یه خواهر می مونه برام!...

وقتی برای اولین بار دیدمت می دونی چی نظرمو جلب کرد و چی دیدم؟؟...یه نگاه معصوم پاک تو یه جفت چشم تقریبا باز!!...معصوم ترین و پاک ترین نگاهی که به عمرم دیده بودم...

خانومی، هنوز نیومده دل ماها رو بری ها!!

یه چیزیو بهت بگم...از همون موقع که خبر اومدنتو شنیدم عاشقت شدم و الان که اومدی دیگه دلم برات پر می کشه...

امیدوارم همیشه پاک بمونی ، امیدوارم همیشه سالم و سلامت باشی و برای پدر و مادرت شادی آفرین و مایه افتخار باشی ، امیدوارم یه زندگیه زیبا و طولانی داشته باشی و امیدوارم همیشه سعادتمند باشی...

خیلی دوستت دارم...خوش اومدی به این دنیای بی در و پیکر!!!

یادتونه یه روز اومدم گفتم هوراااااااااااااااا ، دارم دختر خاله میشم؟!...خب شدم دیگه

سه شنبه مورخ ۳/۷/۱۳۸۶ ، خانوم کوچولوی ما بالاخره پاشو گذاشت تو این دنیا...اومد تا با خودش یه عالمه شادی بیاره...اومد که یه دفعه ای همه رو عاشق خودش کنه!!

کوچولوی ما ، یه دختر خانم ۵۰ سانتیمتری با ۲ کیلو و ۷۶۰ گرم وزنه!!(وزنش ۲۱۰ گرم از من، موقعی که به دنیا اومده بودم ، بیشتره!! )...با یه صورت گرد و کوچولو اندازه ی کف دست و انگشتای بلند و کشیده...یه دختر آروم که صدا ازش در نمیاد...با اینکه دو روز بیشتر نیست که به دنیا اومده، اما مهرش به دل همه نشسته...مخصوصا خودم که از همه بیشتر منتظر اومدنش بودم!!

اسمشو قراره بزارن رومینا، یعنی پاک و طاهر (البته اگه ثبت احوال گیر نده! )

خب حالا یه نما از تقریبا نیم رخ خانوم کوچولوی دوست داشتنی...   

اینم یه عکس تمام قد!!...الهی قربونت برم که مجبورشدیم دستاتو توی دستکش قایم کنیم تا با اون انگشتای بلندت صورتتو چنگ نندازی!...آخه مگه خودآزاری داری بچه؟؟!!  

اینم یکی دیگه...ببینین چه نازه ...فدای تو بشم من کوچولوی معصوم... 

خیلی خوشحالم!...خوشحالم که نوزاد کوچولومون سالم و سلامته و دعا می کنم بهترین آینده در انتظارش باشه و همیشه سر بلند و پیروز و موفق باشه